سرطان قلب

شاید تا به حال در مورد آن چیزی نشنیده باشید. امکان دارد از این به بعد، نام  این بیماری در ذهنتان بماند و چنانچه احساس ناراحتی مرتبط با قلب داشته باشید علاوه بر ترس از سکته ی قلبی، به سرطان آن هم فکر کنید ! و در قدم بعدی سرچ در اینترنت و سپس مراجعه به متخصص برای اطمینان از سالم بودن.

در روانشناسی مفهومی به نام خود بیمار انگاری وجود دارد . آیا می توان افرادی که چنین مشکلی دارند را در این دسته بندی قرار داد؟ ابتدا نگاهی به تعریف خود بیمار انگاری داشته باشیم .

ترس دائمی مبتلا بودن  یا شدن به یک بیماری خطرناک جسمی ، فرد نسبت به بدن خود اشتغال ذهنی دارد. از ابتلا به یک بیماری جدی یا مردن در اثر بیماری به شدت می ترسد .حتی بعد از معاینات مکرر و یا قوت قلب اطرافیانش همچنان باور دارد که بیمار است.

اگر شخصی این مشخصات را داشته باشد یک خود بیمار انگار، تلقی می شود؟

پاسخ خیر است. زیرا برای تشخیص این بیماری فقط داشتن افکاری که نوشته شد کافی نیست و لازمست علائم دیگری هم در فرد بررسی شود. اگراین ترس ها خود بیمار انگاری نیست پس چیست و از کجا نشات می گیرد؟

این روزها اضطراب بیماری در بسیاری از افراد مشاهده می شود حتی شده برای یکبار در طول حیات زندگی شان، بدون آنکه لزوما تشخیص خود بیمار انگاری بگیرند.

همه چیز ابتدا یک ترس طبیعی بوده که به علت اطلاعات زیاد و نادرستی که همه روزه تحت تاثیر بمباران تبلیغات داروئی، سرچ های اینترنتی و پیام های کوتاه تلگرامی و غیره می آید آن را بیمارگونه می سازد.

ممکن است افراد از خانه بیرون بیایند و یادشان نیاید درب را قفل کرده اند یا نه؟ و یا اسم یک دوست یا همسایه را به خاطر نیاورند. آیا اولین فکر اینست که آنها دچار آلزایمر شده اند؟ یا لازمست به سن فرد و شرایط او هم توجه شود؟

ترس و نگرانی از بیماری های سخت، بسیار شایع شده است و موضوع مهم این است که خود ترس و اضطراب می تواند در نهایت منجر به بیماری شود. نه لزوما بیماری سرطان، بلکه بیماری های مزمن مثل: ناراحتی معده، حساسیت های پوستی و تنفسی و غیره… یعنی یک فرد می آید ابرویش را بردارد اما می زند چشمش را هم کور می کند. شخص نگران است که مبادا روزی دچار سرطان بشود اما به خودش می آید و می فهمد اضطراب بیمار شدن کار خودش را کرده و او را دچار یک بیماری مزمن دیگر کرده است.

قرار نیست ما در مورد همه چیز کمی بدانیم. علم بسیار گسترده تر از چیزی است که در پیام های بدون منبع کوچک بگنجد!

 

بهترین کاری که می توانید در حق سلامتی خودتان بکنید این است که خود را در برابر داده های اضافی واکسیناسیون کنید تا بتوانید ترس هایتان را بشکافید قبل از آنکه ترس ها شما را بشکافند.

نویسنده: مریم غفار

https://goo.gl/jjV3Zd

ترس از چاقی

کشور آمریکا در حال حاضر یکی از بالاترین نرخ های چاقی را در تاریخ به ثبت رسانده است و این امر این کشور را به جایگاهی برای تحقیق بر تعصبات وزنی یا به طور دقیق تر ترس از چاقی تبدیل کرده است. چنین تحقیقاتی دریافته اند که هر چه فردی ترس از چاقی بیشتری داشته باشد، بیشتر به کلیشه های منفی درباره ی افراد چاق معتقد است. این کلیشه ها شامل این موارد است: افراد چاق تنبل و پر خور هستند و اراده و نظم و انضباط ندارند، و بنابراین آنها را سرزنش می کنند.

همین امروز، یکی از دوستان لاغر اندام من پستی را که حاوی جکی درباره ی یک زن چاق بود در فیسبوک گذاشت و این پست لایک های بسیاری دریافت کرد. در نتیجه این موضوع برایم روشن شد که تعصبات درباره ی چاقی در سطح اجتماع پذیرفته شده است و کمتر نسبت به آن واکنشی مقابله ای نشان داده می شود. در واقع تحریم و قدغن کردن تعصبات مربوط به چاقی یا تبعیضات در این زمینه عملا مورد انتقاد قرار نمی گیرد.

پژوهش های اخیر که در مجله ی بین المللی چاقی منتشر شده اند تحقیقاتی درباره ترس از چاقی با کیفیت بالا و استاندارد را در سراسر جهان انجام داده اند تا متغیر های پیش بین و ویژگی های افراد متعصب نسبت به چاقی و آنهایی که فاقد این تعصبات هستند را با هم مقایسه کند. این تحقیقات این هدف غایی را در سر می پرورانند که ببیند آیا مداخلات روانپزشکی برای کاهش تعصبات نسبت به چاقی در سراسر جهان مفید هستند یا خیر.

نزدیک به ۳۰۰۰ بزرگسال از ایالات متحده آمریکا (۱۲۶۱)، کانادا (۶۲۱)، ایسلند (۸۰۲)، و استرالیا (۱۸۲) انتخاب شدند. این انتخاب به خاطر این بود که این کشورها نرخ های مشابهی در اضافه وزن و تعداد بزرگسالان چاق دارند (حدود ۶۰ تا ۷۰%)، و همچنین درآمد سرانه و حکومت های دموکراتیک قابل مقایسه ای دارند.

همه شرکت کنندگان در مطالعه پرسشنامه ای را تکمیل کردند که شامل اندازه گیری باورهایی درباره کلیشه های منفی درباره چاقی بود (مقیاس ترس از چاقی) و داغ ننگ درباره افراد چاق (مقیاس جهانی تعصبات-نسخه چاقی)، باورها درباره دلایل چاقی، تجارب شخصی شرکت کنندگان درباره ی تعصبات چاقی، و اینکه از نظر آنها چه کسی باید شرزنش شود، بود.

تحلیل آماری نشان داد که روابط معنادار بسیاری بین پاسخ ها وجود دارد که نشان دهنده شباهت ها و تفاوت هایی بین این چهار کشور است.

  1. شرکت کنندگان معتقدند که افراد بخاطر رفتار شخصی شان مستقیما و شخصا مسئول چاقی خود هستند. عدم اراده نقطه ی ثقل ترس از چاقی در هر چهار کشور بود.

محققین نشان می دهند که این باورها در واقع ممکن است یکی از دلایل ترس از چاقی باشد. برعکس، افرادی که بیشتر به دلایل فیزیولوژیکی و محیطی چاقی معتقد هستند، تعصبات چاقی و وزنی کمتری دارند.

  1. مردان در هر چهار کشور بیشتر از زنان چار تعصبات نسبت به چاقی بودند.

محققین دریافتند که زنان کمتر از مردان نسبت به آنهایی که فکر می کردند چاق هستند، داغ ننگ میزدند، با این تلقی که خودشان را چاقتر ارزیابی می کردند و قضاوتشان براساس وضع ظاهری خودشان بود.

  1. در ایسلند و کانادا افراد چاق کمتر مورد تعصبات چاقی بودند، اما در ایالات متحده و استرالیا وزن شخصی نشان دهنده ی ترس از چاقی نبود.

اما چگونه خواهد بود که فردی که به خاطر اضافه وزنش خوار شمرده شود واقعا به کلیشه های منفی و مخرب درباره ی چاقی اش باور دارد؟ نویسندگان نشان می دهند که آمریکایی ها و استرالیایی های چاق بیشتر دچار ردونی کردن داغ ننگ چاقی از سوی اجتماع می شوند. این امر جالب است که بدانیم در این مطالعه به شرکت کنندگان آمریکایی و استرالیایی سهم بالاتری از ترس نسبت به چاقی را نسبت به شرکت کنندگان کانادایی و ایسلندی داشتند.

توضیح احتمالی اینست که بسیاری از شرکت کنندگان آمریکایی و استرالیایی به طور کل قویا جمعیت چاق را به رسمیت نمی شناختند و معتقد بودند که خودشان، بر خلاف دیگر افراد چاق مستحق سرزنش می باشند، دچار مشکلی موقتی اند.

  1. داشتن عضوی از خانواده یا دوستی که ترس از چاقی را تجربه کرده است باعث می شود افراد کمتر در هر چهار کشور دچار ترس از چاقی شوند، اما اینکه فردی شخصا داغ ننگ چاقی را تجربه کرده باشد تفاوتی ایجاد نمی کند.

این مورد ممکن است منطقی تر به نظر برسد که تجربه ی شخصی تعصبات می تواند فردی را کمتر دچار تعصب نسبت به دیگران  یا خود کند. با این وجود، نتایج این مطالعه نشان می دهد که خوار شمردن چاقی که باعث می شود قربانی این خوارشمردگی نگرش منفی مشابه ای را هم به خود و هم به دیگران روا دارد.

کاهش نگرش های ضد چاقی

نکات این یافته ها برای برنامه های کاهش نگرش های منفی ضد چاقی شامل موارد ذیل می گردد: برنامه هایی برای کاهش باورها درباره ی سرزنش ها و شرمندگی های شخصی نسبت به وزن بدن خود، بوجود آوردن برنامه های آموزشی درباره ی نقش آفرینی عواملی در بیرون از کنترل شخصی بخصوص در مورد مردان، و تاکید بیشتر بر خود خود-خوارشمردگی در کشورهایی که بیشتر دچار ترس از چاقی هستند.

نویسنده:علی فراهانی

https://goo.gl/gycMbE

اهمیت آشنایی به قصد ازدواج

هر ارتباطی بخواهد شکل بگیرد نیاز به آشنایی دارد.

در رابطه ازدواج نیز دختر و پسر ابتدا باهم آشنا می شوند.

در دوره آشنایی دختر و پسر قرار است یکدیگر را خوب بشناسند.

آشنایی فرآیند تبادل اطلاعات و احساسات بین دو نفر از جنس متقابل به منظور تصمیم گیری برای ازدواج است.

ما در انتخاب خانواده ای که در آن به دنیا آمده ایم هیچ گونه اختیاری نداشته ایم، اما معمار خانواده آتی خود خواهیم بود. ازدواج خشت اول و سنگ بنای خانواده است، درصورتی که بخواهیم در خانواده با مشکلات کمتر و آسیب های کمتری روبرو باشیم، نیاز هست که به امر ازدواج توجه کنیم.

توجه به ازدواج، توجه به خانواده است.

باتوجه به دنیای جدید و در حال تغییر و تحول فعلی، برای امر مهمی مثل ازدواج آموزش و یادگیری لازم است.

معمولا جامعه را در اولین تقسیم بندی به چند نهاد اصلی تقسیم می کنند، نهاد خانواده، نهاد آموزش، اقتصاد، حکومت و دین.

نهاد خانواده یکی از نهادهای مهم اجتماعی است که با ازدواج آغاز می شود.

ازدواج یکی از مهمترین تصمیمات تمام زندگی است.

ازدواج فرایندی است از کنش متقابل بین یک زن و یک مرد که با شرایط قانونی و برپایی مراسمی برای برگزاری زناشوئی خود به انجام می رسد.

ابتدا یک زن و مرد باید باهم آشنا شوند تا به مرحله خواستگاری و ازدواج برسد.

زمانی که هدف از آشنایی ازدواج باشد نوع آشنایی با زمانی که هدف امر دیگری است متفاوت است.

داشتن هدف ازدواج به این معنی نیست که پس از آشنایی باید حتما ازدواج کرد بلکه قصد و نیت مهم است، قصد ازدواج به این معنا است که این ارتباط برای فرد مهم است، چارچوب دار است و بی قید و باری به هر جهت نیست.

فردی که قصد ازدواج دارد یعنی پذیرفته است که زیر بار مسئولیت برود، پذیرفته است که خودش را در چارچوب ازدواج قرار دهد، از ارتباط صمیمانه نمی ترسد و به سنت ازدواج پای بند است، پذیرش ازدواج سطح بالایی از مسئولیت پذیری و پختگی را می طلبد.

فقط گفتن و بیان قصد ازدواج به این معنی نیست که فرد نیت ازدواج دارد بلکه چند نشانه وجود دارد که عملا قصد و نیت فرد را از آشنایی نشان می دهد.

الف: فردی که قصد ازدواج دارد، در دوره آشنایی، تقاضای ارتباط جنسی نمی کند.

ب: فردی که قصد ازدواج دارد ارتباطش را از خانواده مخفی نمی کند.

ج: فردی که قصد ازدواج دارد زمان آشنایی را بیش از اندازه طولانی نمی کند.

د: فردی که قصد ازدواج دارد سعی در به دست آوردن اطلاعات دارد و تنها به تبادل احساسات بسنده نمی کند.

دوره آشنایی دوره ارزیابی است.

این که چطور ارزیابی کنید بستگی به هردو نفر دارد.

باید تا می توانید از یکدیگر سوال کنید.

اطلاعات بدهید و اطلاعات بگیرید.

در موقعیت های مختلف یکدیگر را قرار دهید.

مطمئنا هر دو طرف می خواهند چهره مثبتی از خودشان نشان دهند و تلاش می کنند تا فقط جنبه های مثبت خود را بیان کنند، به همین دلیل توصیه می شود فقط به سوال کردن اکتفا نکنیم و در شرایط مختلف یکدیگر را بسنجیم.

معمولا در زمان آشنایی یا نامزدی مشکلات یک ازدواج خود را به صورت برخی از نشانه ها بروز می کند.

نشانه هایی مثل پرخاشگری، مصرف مواد، وابستگی زیاده از حد به خانواده و نداشتن استقلال فکری، رفیق باز بودن، عدم مسئولیت پذیری و ... .

لطفا به آن ها توجه کنید، مشکلاتی که در زمان آشنایی و نامزدی می بینید نه تنها با ازدواج حل نمی شوند بلکه بعد از ازدواج این مشکلات برجسته تر خواهند شد.

بعد از آشنایی دو طرف اگر ارزیابی مثبت بود نوبت به شناخت خانواده ها می رسد.

شناخت خانواده ها از یکدیگر، حضور خانواده ها و اطلاع خانواده ها در کنار شناخت افراد از یکدیگر موجبات ازدواج موفق را فراهم می سازد.

نویسنده: زهرا طباطبایی

https://goo.gl/rtgBx5

آیا انگشت مکیدن در کودکان طبیعی است ؟

تمام نوزادانی که به دنیا می‌آیند تا شش ماهگی دارای غریزه طبیعی مکیدن هستند و مکیدن انگشت شست راهی برای ارضای این غریزه است؛ اما پس از آن، انگشت خود را از روی عادت می‌مکند؛ زیرا این عادت آنها را آرام می‌کند. معمولا زمانی که کودک خسته، نگران و یا بی‌حوصله است، این کار را انجام می‌دهد. ۱۸ درصد از کودکان در سنین دو تا شش سالگی عادت به مکیدن انگشت شست خود دارند.

مکیدن انگشت باعث آرامش کودکان می شود. این عادت که می تواند از دوران جنینی شروع شود به هنگام احساس خواب آلودگی، گرسنگی، خستگی، خجالت، دندان درآوردن، تنهایی و بی حوصلگی تکرار می شود. اگر عمل مکیدن انگشت شست پس از شش ماهگی همچنان ادامه یابد، در حقیقت وسیله‌ای است برای آرامش یافتن کودک و نه ارضای غریزه مکیدن. در اغلب کودکان عمل مکیدن انگشت شست، خود به خود از بین می‌رود. زمانی که کودک به سن سه تا چهار سالگی می‌رسد، متوجه می‌شود که سایر همسالان این عمل را انجام نمی‌دهند و پس از چهار سالگی کودک خود برای متوقف کردن این عمل انگیزه پیدا می‌کند.

*  تحقیقات نشان داده‌است که مکیدن انگشت باعث کج در آمدن دندان‌ها و حتی تأخیر در این مسئله می‌شود. در این سن که استخوان های فک هنوز نرم است مکیدن شست باعث تغییر شکل آن می شود،دندان ها کج و باریک درمی آیند ،دندان های فوقانی به سمت بیرون و دندان های پایین به سمت داخل رشد می کند ،در رشد کام (سقف دهان) تاثیر می گذارد.

*مکیدن  انگشت می‌تواند نشانه وجود یک تنش فیزیکی و احساسی در کودک باشد. لذا مکیدن انگشت موجب آرامش و اطمینان خاطر کودک می‌شود.

*بهترین زمان برای توجه و جلوگیری از مکیدن انگشت شست در کودک، زمانی است که او برای اولین بار این کار را انجام می‌دهد، نه زمانی که برای چندمین بار این کار را با موفقیت انجام داده است! اگر عمل مکیدن متوقف نشود و سال‌ها ادامه یابد، می‌تواند منجر به مشکلات جدی در ناحیه دهان، دندان و مشکلات گفتاری شود. بنابراین، باید با تشویق، محبت و چندین روش ساده به او کمک کنیم تا این عادت را کنار بگذارد.

* وقتی کودک شما در موقعیت‌های مختلف این عادت خود را انجام نمی‌دهد، او را خیلی تشویق کنید؛ اما هرگز وی را به خاطر این عادت، تنبیه و یا سرزنش نکنید، زیرا این کار نه تنها موجب ترک این عادت نمی‌شود، بلکه اعتماد به نفس او را هم تضعیف می‌کند. دادن جایزه به کودک برای مواقعی که این کار را انجام نمی‌دهد، کمک زیادی به ترک این عادت می‌کند.

* انواع سرگرمی‌ها و بازی‌هایی را که لازمه بازی کردن با آنها استفاده از دست می‌باشد برای کودک فراهم کنید (مثل پازل، کارت بازی و سایر فعالیت‌هایی که مورد علاقه اوست). بهتر است زمان تماشای تلویزیون را محدود کنید، زیرا بیشتر کودکان هنگام تماشای تلویزیون انگشت شست خود را می‌مکند.

*با کودک خود درباره مکیدن انگشت  صحبت کرده (برای صحبت درباره این موضوع، بهتر است زمان مناسبی را انتخاب کنید که کودک کاملا آرام و به دور از هرگونه اضطراب و نگرانی باشد؛ از طرفی کودک باید بیشتر از چهار سال داشته باشد تا بتواند دلایل شما را بفهمد و درک کند) و برای او توضیح دهید که چرا باید این عادت را ترک کند. به او بگویید با کنار گذاشتن این عادت لبخندی زیبا و دندان‌هایی ظریف و مرتب خواهد داشت و ادامه دادن این کار مشکلات جدی در رشد دندان‌هایش به وجود خواهد آورد. با استفاده از یک آینه به او نشان دهید که با این عادت، چه تغییراتی در ناحیه دهان و دندان وی ایجاد خواهد شد.

*برای فرزندتان توضیح دهید که چگونه میکروب‌های موجود در دست‌ها و زیر ناخن‌ها وارد بدن شده و او را بیمار می‌کند.

*به فرزندتان بگویید که «تو بزرگ شده‌ای» و با انجام این کار در حضور دیگران تمسخر می‌شود.

*زمانی که کودک شما در خواب است و انگشت شست وی در دهانش قرار دارد، به آرامی انگشت او را از دهانش خارج کنید. اگر کودک عادت دارد هنگام خوابیدن انگشت شست خود را بمکد، در دست‌هایش یک اسباب‌بازی کوچک مثل یک خرس پشمالو قرار دهید تا مانع این کار شود.

* در زمانی که کودک سعی می‌کند این عادت خود را کنار بگذارد، او را در موقعیت‌های ناراحت‌کننده و استرس‌زا قرار ندهید، زیرا در چنین موقعیت‌هایی برای آرام شدن مجددا به این عمل رو می‌آورد.

* از فرزندتان بخواهید به هنگام مکیدن انگشتان، شاهد قیافه خود در آینه باشد. این اقدام در برخی از کودکان موثر است.

* مکیدن انگشت در کودکانی که سن بیشتری دارند، می‌تواند نشان استرس باشد. کودک ممکن است دچار ترس و یا ناراحتی بوده و این عمل را برای آرام کردن خود انجام دهد.

*اگر احساس می‌کنید منع کردن کودک از مکیدن انگشت ، او را مضطرب می کند تلاش کنید تا علت اضطراب را پیدا کنید.

* برای فرزندتان جایزه تعیین کنید. هنگامی که این عمل را انجام نمی دهد او را تحسین کنید.

نویسنده:مژگان شوشتری

https://goo.gl/vAePYr

اعتماد به نفس و راه های افزایش آن

اعتماد به نفس باور و اعتقادی است که فرد نسبت به خود دارد. باور داشتن به توانایی های خود

ویژگی های افراد با اعتماد به نفس پایین:

مرتباً خودشان را مورد انتقاد و سرزنش قرار می دهند.

کارهایشان را پشت گوش می اندازند.

در مقابل انتقاد، اظهار نظر دیگران آسیب پذیرند.

وقتی در حال صحبت هستند در چشم های طرف مقابل نگاه نمی کنند.

سر خود را پایین می اندازند، قدم هایشان آهسته است.

معمولاً احساس می کنند قربانی رفتار دیگران هستند.

احساس تنهایی دارند، حتی زمانی که در یک جمع قرار گرفتند.

در درون خودشان احساس خلاء یا پوچی می کنند.

احساس می کنند با دیگران متفاوت هستند.

قادر به بیان خواسته ها و نیازهای خود نیستند.

معمولاً آدم های عصبی و پرخاشگری هستند.

کمالگرا هستند.

احساس خوب آن ها وابسته به عوامل خارجی مثل:

وقایع روزانه یا نوع رفتار دیگران با آن ها است.

قادر به مدیریت زمان خودشان نیستند.

نسبت به توانایی های خودشان نسبت به موفقیت تردید دارند.

از موقعیت های نو و جدید می ترسند.

مرتب سعی دارند دیگران را از خودشان راضی نگه دارند.

و ...

در مقابل افرادی نیز وجود دارند که اعتماد به نفس غیر واقعی یا کاذب دارند.

اعتماد به نفس کاذب وابسته و زودگذر است.

افراد گستاخ و پررو با گستاخی و پررویی نقابی برای استتار بی کفایتی و اعتماد به نفس پایینشان است.

افراد متظاهر نیز که خود را با اعتماد به نفس، شاد، موفق و شکست ناپذیر نشان می دهند از درون احساس پوچی و شکست می کنند.

افراد متکبر و خودبین نیز اعتماد به نفس پایین دارند.

خصوصیات افراد با اعتماد به نفس بالا و سالم:

این افراد از یک مرکز کنترل درونی برخوردارند.

غم و شادی آن ها وابسته به عوامل خارجی نیست.

از لحاظ جسمانی، احساسی، ذهنی و معنوی از خودشان مراقبت می کنند.

در افکار، احساسات و رفتار خودشان میانه رو هستند.

به نقطه نظرات دیگران گوش می کنند.

قادر به پذیرش و پند گرفتن از اشتباهات خودشان هستند.

قادرند که خیلی راحت به دیگران بگویند که من اشتباه کردم.

مسئولیت اداره زندگی خودشان را به عهده می گیرند.

تفاوت های فردی بین افراد را قبول دارند.

مسئو لیت ادراکات و احساسات خودشان را به عهده می گیرند و آن را به دیگران فرافکنی نمی کنند.

از نقاط قوت و ضعف خودشان آگاه هستند.

همواره در حال پیشرفت و ترقی هستند.

به دور از غرور و خودبینی هستند.

از این که مورد انتقاد قرار بگیرند نمی ترسند.

وقتی از آن ها سوالی پرسیده شود حالت تدافعی به خودشان نمی گیرند.

نیازی به تحقیر و تمسخر دیگران ندارند.

و ...

ریشه های عدم اعتماد به نفس مثل بسیاری از کمبودها و پدیده های منفی روانی، به دوران کودکی، محیط نامطلوب و روش های منفی و غلط تعلیم و تربیت که ناشی از ناآگاهی مادر و پدر است که خود آن ها نیز قربانی مادران و پدران ناآگاه و تحت تأثیر فرهنگ حاکم بر خانواده و محیط نامطلوب خود بوده اند.

راه های افزایش اعتماد به نفس:

در درون ما جایی پر از نشاط، خلاقیت، عشق، قدرت و همه چیزهای خوب وجود دارد که ما آن را ( من قوی ) می نامیم.

در کنار آن جای خوب، جایی که پر از شک و تردید است، پر از ترس، خشم، درماندگی و تمام چیزهای منفی است که (من ضعیف) نامیده می شود.

اگر یاد بگیرید که به ( من قوی ) فکر کنید، ترس شما کاهش و اعتماد به نفس شما افزایش می یابد.

برای این کار ابتدا باید آگاهی پیدا کنید.

صدای (من ضعیف) را بشناسید.

صدایی که همیشه در گوش شما وز وز می کند.

من خوب نیستم، من هیچ وقت پیشرفت نمی کنم، همه از من بهترند، همه کارهایشان را بهتر از من انجام می دهند، این صدا اعتماد به نفس شما را از بین می برد.

برای خاموش کردن ای صدا: صدای ( من قوی ) را بشنوید.

صدایی که می گوید: شما به اندازه کافی خوب هستید، صدایی که شما را در جهت تکامل هدایت می کند.

به ( من قوی ) خود اعتماد کنید.

برنامه های آینده تان را طوری برنامه ریزی کنید که متکی به ( من قوی ) باشد.

برای تغییر برنامه ریزی کنید، از همین امروز باور کنید که می توانید.

نویسنده: زهرا طباطبایی

https://goo.gl/6RxHb9