نقش سوء تفاهم ها در روابط زوجین

آیا می دانید که قدرت تفکر منفی آنقدر بالا است که باعث اختلافات فراوانی در روابط زوجین می شود. با شناخت آن ها و به چالش کشیدن آن ها می توانیم اختلافات را کاهش دهیم.

اغلب زوج ها بر این نکته آگاهند که در ازدواج یک بحران دائمی وجود دارد و آن در معرض طلاق بودن است.

آن ها ازدواج های ناخوشایند و طلاق های روز افزون را می بینند و از آن بیم دارند که نکند این اتفاق برای آن ها هم بیفتد.

تازه عروسی کرده ها که بر امواج عشق و رویا سوار هستند، آرزویی جز ازدواج موفق ندارند. اغلب آن ها دست کم در آغاز بر این باورند که رابطه آن ها با دیگران فرق دارد و عشق و خوش بینی آن ها ضامن بقای رابطه شان خواهد بود. اما دیر یا زود، بسیاری از زوج ها متوجه می شوند برای حل مسائل و تعارضاتی که به تدریج در هر ازدواجی پیش می آید آمادگی لازم را ندارند. آنان به تدریج دچار بی قراری، دلخوری و رنجش فزاینده ای می شوند و اغلب هم دقیقا نمی دانند سرچشمه مشکلاتشان کجاست.

هنگامی که کشتی رابطه در میان امواج توهم، ارتباط ضعیف و سوء تفاهم بالا و پایین می رود، زوجین ممکن است کم کم به این نکته بیاندیشند که ازدواج آن ها از اساس اشتباه بود و زندگی زوجین به سمت فروپاشی می رود.

آنچه که برای حفظ رابطه ضرورت دارد:

هرچند عشق محرک قدرتمند برای زن و شوهر ها است تا به یکدیگر کمک و از هم حمایت کنند اما به خودی خود نمی تواند دستمایه کافی، یعنی شایستگی ها و مهارت های ضروری برای حفظ و تقویت رابطه ایجاد کند.

زن و شوهر ها می توانند بر مشکلات خود فائق آیند، به شرط آن که ابتدا تشخیص دهند که اغلب دلسردی ها و رنجش ها، عصبانیت ها و نا امیدی هایشان ریشه در عدم تطابق افکار و احساسشان با یکدیگر ندارد. بلکه ناشی از سوء تفاهم هایی است که به خاطر ارتباط غلط با یکدیگر و تعبیر و تفسیر های متعصبانه از رفتار هم پیدا کرده اند.

سوء تفاهم ها غالبا فرآیندی فعال هستند و وقتی ایجاد می شوند که زن و شوهر تصویری مخدوش از یکدیگر در ذهن داشته باشند.

این تصویر مخدوش زمانی به وجود می آید که زن یا شوهر رفتار و گفتار همسر خود را تعبیر کنند و انگیزه های نادرست را به آن ها نسبت دهند. زن و شوهرها معمولا عادت ندارند تعبیر و تفسیرهای خود را بازبینی کنند و یا نگاهی هم به درست و غلط بودن شیوه های ارتباطی خود بیندازند.

زن و شوهر ها باید مسئولیت کامل بهبود رابطه را به عهده بگیرند، شما باید این مساله را تشخیص بدهید که حق انتخاب دارید و می توانید و (باید بتوانید) از همه آگاهی ها و بینش هایی که می توانید به دست بیاورید برای خوشبخت کردن همسرتان استفاده کنید.

قدرت تفکر منفی:

  • اون هیچ اهمیتی به من نمی ده.
  • بدون هیچ دلیلی از دست من عصبانی می شه.
  • چون فکر می کنه نظر من مسخره است پوزخند می زنه.
  • من رو دست کم می گیره.
  • هیچ وقت نظر من رو نمی پرسه.
  • هرگز اجازه نمی ده به کار خودم برسم.
  • هیچ اهمیتی به احساسات من نمی ده.
  • و ...

مشاهده می کنید که برداشت های زن و شوهر چقدر در روابط آن ها تاثیرگذار است، برداشت های نادرست به سوء تفاهم هایی که به مرور رابطه زناشویی را مختل می کند ختم می شود.

اما برداشت های نادرست و تفسیرهای مبالغه آمیز که نزاع های دوطرفه را تشدید می کند با استفاده از چندین روش شناخت درمانی برطرف می شوند. این روش ها (مهارت های آموختنی) هستند و با تمرین بیشتر به تاثیراتشان افزوده می شود.

برای شروع سعی کنید موقعیت های مساله دار و معنایی را که از آن ها استنباط می کنید را تعیین کنید.

به طور مثال: همسرتان با لحن بدی با شما صحبت می کند،  افکار خودانگیخته شما می تواند این باشد که: "همسرم از دست من ناراحت است."

تفسیرش به عنوان مثال: آیا خطایی از من سرزده است؟ آیا قصد سرزنش کردن من را دارد؟ سپس واکنش های زنجیره ای زیر را در نظر بگیرید:

  • آیا خطایی از من سر زده است؟ (اضطراب)
  • همسرم حق ندارد با من آن طور رفتار کند. (عصبانیت)
  • رفتار همسرم همیشه غیر دوستانه است.
  • همسرم زندگی را به کام من تلخ می کند.
  • نمی توانم تحمل کنم.
  • ازدواج ما شکست خورده است.
  • من هرگز خوشبخت نخواهم بود.

احساساتی مانند اضطراب و عصبانیت نتیجه تفسیر و برداشتی است که شما از موقعیت داشته اید.

اگر چه هر یک از این افکار ممکن است صحیح باشند اما در واقع حدس و گمانی بیش نیستند.

اگر شیوه تفکر خود را در نظر بگیرید می توانید افکار خودانگیخته تان را تشخیص دهید.

بعد از تشخیص افکار خودانگیخته و احساسات ناشی از آن، افکار خودانگیخته و احساسات ناشی از آن را زیر سوال ببرید.

مثال:

  1. آیا لحن بدی که همسرتان با شما داشته نشانه این است که او از دست شما عصبانی است؟
  2. آیا دلایل دیگری برای لحن تند همسرتان وجود ندارد؟
  3. چنانچه فرض کنیم که همسرتان با لحن بدی صحبت کرده آیا می توانیم نتیجه بگیریم که خطایی از شما سر زده است؟

یا همسرتان شما را دوست ندارد؟

با شما صمیمی نیست؟

زندگی را به کام شما تلخ کرده است؟

چه دلیلی برای این افکار وجود دارد؟

آیا این اواخر همسرتان با شما رفتار دوستانه یا عاشقانه ای نداشته است؟

از پاسخ های منطقی استفاده کنید. با پاسخ های منطقی درستی افکار خودانگیخته را ارزیابی کنید.

با پاسخ های منطقی نتیجه خواهید گرفت که افکار خودانگیخته ناشی از باورهای غلط بوده است. به این ترتیب فکر خودانگیخته که همسرتان به شما اهمیت نمی دهد یا خطایی از شما سرزده است را با افکار دیگری جایگزین کنید.

مثال: بیشتر مواقع علاقه و محبتش را به شما نشان داده یا بد صحبت کردن به معنای این که خطایی از شما سرزده نیست.

یافتن پاسخ منطقی به شما کمک می کند که افکار خودانگیخته خود را به عنوان واکنش یا برداشتی که ارتباط با حقیقت ندارد در نظر گرفته شود.

شناسایی افکار خودانگیخته مهارتی است که نیاز به تمرین و ممارست دارد ولی می توان آن را به دست آورد.

اگر این مهارت را کسب کنید پاداش تلاش خود را خواهید گرفت. به این ترتیب می توانید از اوضاع درونی ذهن خود و آنچه که باعث برهم زدن آرامش شما شده اشت مطلع شوید و به جای تبعیت از احساسات، آن ها را مدیریت کنید.

(یادتان باشد افکارتان تعیین کننده احساس و رفتار شما است.)

نویسنده: زهرا طباطبایی

https://goo.gl/dR23Kw

زمینه های بی وفایی را بیشتر بشناسید

افزایش آمار طلاق، خیانت ها، طلاق های عاطفی نشان دهنده بسیاری از نارسایی ها و نارضایتی ها جنسی و زناشویی در جامعه است.

عوامل بسیاری وجود دارد که زوجین را به سمت طلاق می برد.

از میان این عوامل خیانت وحشتناک ترین اتفاق ممکن در رابطه زوجین است.

خیانت چطور شکل می گیرد؟

خیانت ها معمولا تدریجی شکل می گیرد.

به طور مثال: خانوم یا آقایی در محل کار سنگ صبور همکار می شود، مرتب به حرف هایش گوش می کند، گله از همسر می کند گوش می کند...

کم کم متوجه می شود که آن خانوم یا آقا او را درک می کند و ...

عواملی که می توان به عنوان هشدار در نظر گرفت:

  1. زوجینی که از نظر میل جنسی باهم متفاوتند.
  2. زوجینی که در سنین پایین ازدواج می کنند.
  3. در زوجی که بیماری روانی و اختلال شخصیت دارد.
  4. عدم تشابه شخصیت ها
  5. دروغگویی و پنهان کاری در زوجین
  6. نداشتن عقاید مذهبی بازدارنده
  7. داشتن روابط قبلی و حفظ آن ها
  8. باورها و انتقاداتی که زوجین از یکدیگر دارند.
  9. خشم و انتقام نسبت به همسر
  10. نیاز مالی در خانواده
  11. احساس آزادی کامل
  12. عدم علاقه متقابل بین زوجین
  13. عدم داشتن مهارت های زناشویی، حل تعارض، بی توجهی به نیازهای همسر، انتقادهای مخرب کننده و نداشتن مهارت حل مساله

بی شک وجود این علائم به تنهایی سبب بروز خیانت در زوجین نمی شود، وجود این علائم را فقط به عنوان هشدار باید در نظر گرفت.

راه های جلوگیری از خیانت:

داشتن هدف و معیار برای ازدواج

شناخت خود و ویژگی های شخصیتی و کمک گرفتن از متخصصین برای مشاوره پیش از ازدواج تا احتمال ازدواج موفق را بالا ببرند.

آموزش مهارت های زناشویی و مهارت های زندگی

این آموزش ها به زوجین کمک می کند به هنگام تعارض بتوانند شرایط را مدیریت کنند و روابط بین فردی خود را بهبود بخشند.

راه های درمان:

همیشه پیشگیری بهتر از درمان است.

درصورتی که این اتفاق ناگوار در خانواده ای رخ داد قبل از هرکاری سعی کنید از متخصصین کمک بگیرید.

شما را یاری می کنیم تا بحران را پشت سر بگذارید و در شرایط بهتری بتوانید تصمیم گیری کنید.

اولین تصمیمی که زوج قربانی می گیرد جدایی است. آیا جدایی بهترین راه حل است؟

ما معتقدیم همیشه جدایی بهترین راه حل نیست. مطمئناً وقتی شرایط روحی قربانی آرام تر شود می تواند به حل مساله فکر کند.

به جدایی به عنوان آخرین راه حل نگاه کنید.

نویسنده: زهرا طباطبایی

https://goo.gl/KPSfbL

ده توصیه برای صمیمیت بیشتر با همسر

با رعایت این ده اصول ارتباط تحقیرآمیز را از زندگی خود حذف کنید و از شدت رنجش ها وخشم به مقدار زیادی کم کنید و ارتباطتان را باهم صمیمی تر کنید:

  1. از عبارات داوری کننده و انتقادآمیز اجتناب کنید.

این کلمات مثل: اهل همکاری نیستی، فقط به خودت فکر می کنی، بی عرضه ای، طبق معمول بی فکری کردی و ...

احساس ارزشمندی همسرش را خدشه دار می کند.

  1. از برچسب زدن های تعمیم آمیز اجتناب کنید.

به هویت همسرتان حمله نکنید، اگر قرار است حمله و انتقاد کنید باید رفتار را مخاطب قرار دهید. کلماتی مثل: نادان، احمق، دیوانه ،خودخواه، تنبل، به درد نخور، بدجنس، بی شعور ...

به جای رفتار، همسر شما را مورد تهاجم قرار می دهد.

با گفتن این کلمات بد بدودن همسرتان را نه در این لحظه خاص بلکه برای همیشه اعلام می دارید.

استفاده از این مفاهیم حس اعتماد، نزدیکی و صمیمیت را نابود می کند.

  1. از مخابره پیام های با فاعل (تو) خود داری کنید.

مثل: تو هیچوقت به موقع خونه نمیای

تو هرگز با من جایی نمیای

تو به کارت به مراتب بیشتر از من بها می دهی و ...

مفهوم این عبارات با فاعل (تو) این است که تو بودی که من رو ناراحت کردی.

به جای این که بگوییم: تو همیشه با دیر آمدنت شب ما را خراب می کنی.

بگوییم: وقتی دیر به منزل می آیی، من از این که شبمان خراب شده ناراحت می شوم.

به جای این که بگوییم: هروقت می خوام برم خرید تو حضور نداری.

بگوییم: وقتی به تنهایی خرید می روم خسته می شوم.

در عبارات با فاعل من، همسرتان را سرزنش نمی کنید.

  1. به سابقه و گذشته ها کاری نداشته باشید.

در یک ارتباط تحقیرآمیز، پای مباحث گذشته به میان می آید، ارتباط مؤثر و صمیمی به موضوع موجود و در حال حاضر توجه دارد.

ارتباط تحقیر آمیز: شب عید هم رفتیم خونه ... همین کار رو کردی

پارسال هم ...

چند سال پیش هم همینجوری بودی ...

با مراجعه به گذشته پیام ( تو بدی، تو بدی) را به همسرمان می دهیم.

در واقع می گوییم: تو بدی و همیشه هم بد بودی و بهتر هم نمی شوی.

  1. مقایسه منفی نکنید.

وقتی مقایسه منفی نمی کنید، به همسرتان احساس بدی نمی دهید.

هدف کمک به همسر شما است، هدف این نیست که او را بیازارید.

و هدف این است که مشکلی را از میان بردارید.

هدف بی اعتمادی و ضدیت با همسر نیست.

مقایسه منفی هرگز مشکلی را از میان بر نمی دارد.

تنها کار مقایسه منفی مجازات کردن و حمله نمودن است.

مثال: داداشم رو ببین برای زنش چیکار می کنه

خواهرت رو ببین شوهرش براش ... خریده، خدا شانس بده.

  1. تهدید نکنید.

پیام عبارات تهدید آمیز (تو بد هستی و من می خواهم تو را مجازات کنم.)

مثال: اگر خونه خواهرت رفتی دیگه برنگرد.

اگر فلان کار رو انجام ندی من هم دیگه خونه مامانت نمیام.

اگر با من ... نیایی

همه این ها پیام تو بد هستی دارند و شما قصد عمدی برای ناراحت کردن همسر را در این گفته ها اعلام می کنید، با این کار روابط شما به هم می ریزد.

  1. احساسات خود را بیان کنید.

بیان احساس برای جهت دادن است.

وقتی که از احساسات خود به عنوان یک اسلحه استفاده کنید صدایتان بلند و خشن می شود، تهدید آمیز و خصمانه می شود.

اما وقتی احساستان را به آرامی بیان کنید همسرتان می تواند از احساس شما آگاه شود و تحت تأثیر جنبه های منفی کلافه نشود.

  1. زبان بدن را برای ارتباط صمیمی کنترل کنید.

تماس چشمی را فراموش نکنید.

به هنگام گوش دادن سرتان را تکان دهید و نشان دهید که دارید به حرف های همسرتان گوش می کنید.

متناسب با حرف های همسرتان عکس العمل نشان دهید.

  1. از پیام های کامل و جامع استفاده کنید.

به اندازه کافی صحبت کنید. هم موقعیت ، هم فکر و احساستان و نیازتان را مطرح کنید. همسر شما نمی تواند ذهن شما را بخواند. درخواست خود را کامل بیان کنید.

  1. از پیام های روشن استفاده کنید.

اگر حرف همسرتان را متوجه نمی شوید از او سوال کنید به جای طعنه زدن

مثال: به جای اینکه بگوییم چرا این جوری به من نگاه می کنی

بپرسید: آیا چیزی شما را ناراحت کرده؟

من این طوری برداشت می کنم که می خوای چیزی بگی، درسته؟

خوشبختی را در خانه خود جستجو کنید.

خیلی زود آن را پیدا می کنید.

نویسنده: زهرا طباطبایی

https://goo.gl/wBprKH

چقدر به تفریح در زندگی تان اهمیت می دهید؟

افرادی را می بینیم که نظرشان نسبت به مهمانی رفتن، ورزش، فیلم دیدن، تعطیلات، بازی یا هر سرگرمی دیگری اتلاف وقت است.

آن ها بیش از حد کار می کنند و فکر می کنند اگر بیست و چهار ساعت کار کنند خیلی پیشرفت خواهند کرد.

رفته رفته از پا در می آیند و فرسوده می شوند.

این گروه از آدم ها هدف زندگی را سخت کوش بودن و پیشرفت، ترقی، رقابت و موفقیت به هر بهایی می دانند.

بعضی از این افراد حتی وقت گذرانی را گناه دانسته و تفریح و سرگرمی را تنبلی، تن پروری، تن آسایی و بی عاری می دانند.

آن ها فواید تفریح کردن را دست کم می گیرند و به اندازه کافی به خود استراحت نمی دهند تا هوشیاری و تمرکز خود را حفظ کنند.

آن ها معتقدند تفریح آن ها را از هدف نهایی که تأمین مالی و رسیدن به موقعیت شغلی خوب است باز می دارد. البته پول جمع کردن برای (ایام طلایی) بازنشستگی عمل معقولی است اما این به تعویق انداختن ارضاء، اشکالاتی هم دارد.

بعضی از آدم ها قبل از بازنشسته شدن می میرند، یعنی چنان مریض احوال می شوند که نمی توانند از زحمات یک عمر خود لذت ببرند.

عده ای هم سال ها کار می کنند ولی به مال و اموالی که انتظار دارند نمی رسند.  چون این کار را نیاموخته اند.

معتادان به کار یک عمر کار می کنند ولی هرگز طعم تفریح و تفنن را نمی چشند و به هیچ چیز علاقه و دلبستگی پیدا نمی کنند.

چون کار و سرگرمی دو رکن زندگی سالم هستند، بنابراین باید بین آن ها تعادل برقرار کنید. اگر واقعاً از زیاد کار کردن لذت می برید، زیاد کار کنید، ولی برای آن که فرسوده نشوید و فشار روانی شما را از پا در نیاورد با (هدر دادن) بخشی از وقتتان برای تفریح و تفنن تجدید قوا کنید. این (اتلاف وقت) شما را سرزنده و هوشیار کرده و کمک می کند کارهای ضروری خود را به نحو احسنت انجام بدهید.

مطالعات روان شناسی نشان داده اند (توزیع رفتارها)، (مثلاً آمیختن کار وتفریح) کیفیت و بهره وری زندگی را بالا می برد. تفریح و بازی (باطری شما را شارژ می کنند) و تمرکز و اثر بخشی کارتان را بیشتر می کنند.

عده کمی می توانند بدون ۱۰ تا ۱۵ دقیقه استراحت، تمرکز خود را بیش از دو ساعت حفظ کنند.

کسی که کاری را هشت ساعت به طور مستمر انجام می دهد معمولاً کمتر از کسی که هر یک ساعت یا بیشتر، ۱۰ دقیقه استراحت می کند کارایی دارد.

بی وقفه کار کردن، کارایی را کم می کند. هنگام استراحت هم باید کاری انجام بدهید که با کار قبلیتان فرق دارد.

برای مثال: اگر در حال خواندن کتاب دانشگاهی هستید در وقت استراحت کار دیگری مثل تلفن زدن به دوستتان انجام دهید. این نوع کارهای متفاوت بیش از مثلاً روزنامه خواندن یا حتی خواندن کتاب های فکاهی قوای شما را تجدید می کند.

یادتان باشد اگر تفریح را در زندگی خود جا ندهید ممکن است خیلی کار کنید ولی نتیجه کمی بگیرید.

نویسنده:زهرا طباطبایی

https://goo.gl/KjG7Ai

اعتماد به نفس و راه های افزایش آن

اعتماد به نفس باور و اعتقادی است که فرد نسبت به خود دارد. باور داشتن به توانایی های خود

ویژگی های افراد با اعتماد به نفس پایین:

مرتباً خودشان را مورد انتقاد و سرزنش قرار می دهند.

کارهایشان را پشت گوش می اندازند.

در مقابل انتقاد، اظهار نظر دیگران آسیب پذیرند.

وقتی در حال صحبت هستند در چشم های طرف مقابل نگاه نمی کنند.

سر خود را پایین می اندازند، قدم هایشان آهسته است.

معمولاً احساس می کنند قربانی رفتار دیگران هستند.

احساس تنهایی دارند، حتی زمانی که در یک جمع قرار گرفتند.

در درون خودشان احساس خلاء یا پوچی می کنند.

احساس می کنند با دیگران متفاوت هستند.

قادر به بیان خواسته ها و نیازهای خود نیستند.

معمولاً آدم های عصبی و پرخاشگری هستند.

کمالگرا هستند.

احساس خوب آن ها وابسته به عوامل خارجی مثل:

وقایع روزانه یا نوع رفتار دیگران با آن ها است.

قادر به مدیریت زمان خودشان نیستند.

نسبت به توانایی های خودشان نسبت به موفقیت تردید دارند.

از موقعیت های نو و جدید می ترسند.

مرتب سعی دارند دیگران را از خودشان راضی نگه دارند.

و ...

در مقابل افرادی نیز وجود دارند که اعتماد به نفس غیر واقعی یا کاذب دارند.

اعتماد به نفس کاذب وابسته و زودگذر است.

افراد گستاخ و پررو با گستاخی و پررویی نقابی برای استتار بی کفایتی و اعتماد به نفس پایینشان است.

افراد متظاهر نیز که خود را با اعتماد به نفس، شاد، موفق و شکست ناپذیر نشان می دهند از درون احساس پوچی و شکست می کنند.

افراد متکبر و خودبین نیز اعتماد به نفس پایین دارند.

خصوصیات افراد با اعتماد به نفس بالا و سالم:

این افراد از یک مرکز کنترل درونی برخوردارند.

غم و شادی آن ها وابسته به عوامل خارجی نیست.

از لحاظ جسمانی، احساسی، ذهنی و معنوی از خودشان مراقبت می کنند.

در افکار، احساسات و رفتار خودشان میانه رو هستند.

به نقطه نظرات دیگران گوش می کنند.

قادر به پذیرش و پند گرفتن از اشتباهات خودشان هستند.

قادرند که خیلی راحت به دیگران بگویند که من اشتباه کردم.

مسئولیت اداره زندگی خودشان را به عهده می گیرند.

تفاوت های فردی بین افراد را قبول دارند.

مسئو لیت ادراکات و احساسات خودشان را به عهده می گیرند و آن را به دیگران فرافکنی نمی کنند.

از نقاط قوت و ضعف خودشان آگاه هستند.

همواره در حال پیشرفت و ترقی هستند.

به دور از غرور و خودبینی هستند.

از این که مورد انتقاد قرار بگیرند نمی ترسند.

وقتی از آن ها سوالی پرسیده شود حالت تدافعی به خودشان نمی گیرند.

نیازی به تحقیر و تمسخر دیگران ندارند.

و ...

ریشه های عدم اعتماد به نفس مثل بسیاری از کمبودها و پدیده های منفی روانی، به دوران کودکی، محیط نامطلوب و روش های منفی و غلط تعلیم و تربیت که ناشی از ناآگاهی مادر و پدر است که خود آن ها نیز قربانی مادران و پدران ناآگاه و تحت تأثیر فرهنگ حاکم بر خانواده و محیط نامطلوب خود بوده اند.

راه های افزایش اعتماد به نفس:

در درون ما جایی پر از نشاط، خلاقیت، عشق، قدرت و همه چیزهای خوب وجود دارد که ما آن را ( من قوی ) می نامیم.

در کنار آن جای خوب، جایی که پر از شک و تردید است، پر از ترس، خشم، درماندگی و تمام چیزهای منفی است که (من ضعیف) نامیده می شود.

اگر یاد بگیرید که به ( من قوی ) فکر کنید، ترس شما کاهش و اعتماد به نفس شما افزایش می یابد.

برای این کار ابتدا باید آگاهی پیدا کنید.

صدای (من ضعیف) را بشناسید.

صدایی که همیشه در گوش شما وز وز می کند.

من خوب نیستم، من هیچ وقت پیشرفت نمی کنم، همه از من بهترند، همه کارهایشان را بهتر از من انجام می دهند، این صدا اعتماد به نفس شما را از بین می برد.

برای خاموش کردن ای صدا: صدای ( من قوی ) را بشنوید.

صدایی که می گوید: شما به اندازه کافی خوب هستید، صدایی که شما را در جهت تکامل هدایت می کند.

به ( من قوی ) خود اعتماد کنید.

برنامه های آینده تان را طوری برنامه ریزی کنید که متکی به ( من قوی ) باشد.

برای تغییر برنامه ریزی کنید، از همین امروز باور کنید که می توانید.

نویسنده: زهرا طباطبایی

https://goo.gl/6RxHb9