تاثیرات رفتار والدین در ایجاد مشکلات غذا خوردن کودکان و نوجوانان

پدر و مادر نقش مهم و تعیین کننده ای در رفتار و عملکرد فرزندان به ویژه در سنین کودکی و نوجوانی دارند به همین سبب نوع رفتار و انتخاب سبک تربیتی توسط والدین تاثیر به سزایی در پرورش و حتی آینده ی فرزندان می گذارد .

در هر خوانواده ای پدر و مادر ممکن است در مورد روحیات و توانایی ها و استعداد ها و حتی عکس العمل های فرزند تصوراتی داشته باشد و بر این اساس رفتار و انتظارات خود را نسبت به کودک یا نوجوانشان تعیین کنند . ولی گاهی این انتظارات ممکن است درست نباشد و فرزندان را تحت فشار روحی وروانی قرار دهد و باعث بروز مشکلات و اختلالاتی در عملکرد آنان شود .

دو نوع رفتار تربیتی ای که والدین به اشتباه به کار می برند عبارتند از :

  1. تربیت مستبدانه
  2. تربیت سهل گیر

*والدینی که تربیت مستبدانه را به کار می گیرند به قدری پر توقع هستند که انتظار دارند حتی زمانی که فرزندشان مایل نیست ، از آنان اطاعت کند و دستورات آن‌ها را اجرا نماید.

چنین والدینی به ندرت با کودک یا نوجوانشان مبادله فکری می‌کنند و حتی به مقایسه فرزندشان با دیگران می پردازند و انتظار دارند  بی چون و چرا به حرف بزرگ‌تر گوش دهند.

اگر کودک یا نوجوان نافرمانی کند ، به خشونت و تنبیه متوسل می‌شوند. در چنین روشی تنها به درخواست‌های پدر و مادر توجه می‌شود؛ و ابراز وجود و استقلال کودک سرکوب می‌شود.

*والدینی که تربیت سهل گیرانه دارند توقعات چندانی ندارند و هیچ گونه کنترلی تحمیل نمی‌کنند.

فرزندان مجبور نیستند شیوه‌های خوب را یاد بگیرند یا کارهای خانه را انجام دهند و یا اینکه به توانایی خود اطمینان ندارند که بتوانند رفتار کودک و نوجوان را کنترل کنند .

-به کار بردن تربیت مستبدانه و سهل گیرانه و یا حتی قرار گرفتن کودک در شرایطی مثل دعوا و اختلافات خانوادگی ، باعث می شود که فرزندان برای انجام کارهایشان دچار استرس زیادی شوند که در صورت عدم توجه و رسیدگی به مشکل  استرس و ادامه ی نوع سبک رفتاری / تربیتی اشتباه والدین ، کودک و یا نوجوان ممکن است دچار مشکلات تغذیه ای نیز  بشود .

مثلا کودک یا نوجوان :

  1. برای جلب توجه غذا نمی خورد و یا اینکه بیش از اندازه می خورد .
  2. به دلیل استرس دچار حالت تهوع و بی اشتهایی می شود .
  3. از غذا ایراد می گیرد .
  4. بعد از خوردن چند قاشق ، غذا خوردن را متوقف می کند .
  5. به دلیل دیدگاه خانواده دچار ترس از چاقی می شود وبرای از دست ندادن محبوبیت در خانواده غذا نمی خورد (بی اشتهایی عصبی ) و یا اینکه غذاهای زیادی می خورد و بعد به صورت عمدی استفراغ میکند ( پر اشتهایی عصبی ) .

نویسنده: بهنوش ده آرا

https://goo.gl/Q4L7bx

هیچ وقت زنی را ندیدم که برای تنهایی یک مرد شعر گفته باشد

بسیاری ازخانم ها از مطالبی که به آقایان گوشزد می کند که باید با آنها چگونه برخورد کنند بسیار خوشحال می شوند و مشتاقانه این چنین مطالبی را دنبال می کنند .اما به نظر می رسد  با  چنین پیام هایی  روز به روز  زنان   نقش منفعل تری اتخاذ می نمایند .

اگر یک خانم نقش خودش را فعال بداند همسرش را تحت فشار برای یادگیری خواسته هایش نمی گذارد .
در اکثر موارد زنان شکایت می کنند که چرا همسرانمان به اندازه ی ما سمینار نمی روند؟ کتاب نمی خوانند و مشاوره نمی گیرند؟

بارها شاهد آن بوده ام که خانم ها در جریان مشاوره به همسرشان می گویند :
یادبگیر ... روانشناس هم می گوید زن نیاز به صحبت و عشق دارد..... و سپس ناراحت و متعجب می شوند  که چرا همسرانشان دیگر آنها را برای مشاوره همراهی نمی کنند ؟!

زنان می تواند آنچه را می خواهند برای خود خلق کنند .

  • کافیست ابتدا بدانند نیازشان چیست ؟گاه خود زنان نمیدانند دقیقا چه می خواهند .
  • تفاوت های دو جنس را درک کنند .
  • همانطوری که از توانایی همدلی برای فرزندانش  استفاده می  نماید  از این قدرت فوق العاده  برای همسر نیز استفاده نماید  . نه اینکه برای همسر کوهی از توقع درک شدن باشند .
  • کلیشه های سنتی و یا حتی فمینستی تحمیلی را در ذهن خود به چالش بکشند .

بنابراین با شناخت و تلاش از راه درست (فارغ از قهر و تهدید و فشار) برای رسیدن به خواسته ها می توان بسیاری از دلگیری های زنانه را بدون دخالت و آگاه سازی مردان رفع نمود و رفتارهای مورد نظر را با دانش و صبوری در آنها ایجاد کرد .

به وفور شاعر مرد می شناسیم که در وصف  حال و روز بانوان  شعر گفته اند  اما آیا به همان تعداد شاعر زن نیز داریم که در وصف دل نازکی و دل تنگی های  مردان شعر گفته باشند ؟؟

وقت آنست که خانم ها آستین ها را بالا بزنند !

نویسنده: مریم غفار

https://goo.gl/7S4hkA

شریک جنسی کمالگرا و اختلال در عملکرد جنسی

مطالعه ای جدید در انگلستان نشان می دهد که زنانی که حس می کنند شریک جنسی اشان در حال القا یا اعمال استاندارد های کمالگرایانه بر آنها است ممکن است از اختلال در روابط جنسی رنج ببرند. روانشناسان دانشگاه کنت معتقدند که مطالعه ی آنها نخستین تحقیقی است که به بررسی موضوع می پردازد که چگونه انواع متفاوت کمالگرایی روابط جنسی، بر زنان تاثیر می گذارد.

یافته های این تحقیق که در مجله ی آرشیو رفتارهای جنسی منتشر شده است نشان می دهد که شریک جنسی ای که کمالگرایی را در این نوع روابط تجویز می کند، در طرف دیگر رابطه، یعنی شریک جنسی اش، خود انگاره ی منفی ای را القا می کند.

تعریف کمالگرایی چنین است:

تلاش برای بی نقص بودن و برنامه ریزی برای رسیدن به شکل افراطی استاندارد ها در اعمال که با تمایلات خود-انتقادی افراطی و نگرانی درباری ارزیابی دیگران همراه است.

این محققین می گویند که تلاش برای رسیدن با کمال ویژگی شخصیتی رایجی است که می تواند بر همه ی جنبه های زندگی تاثیر گذار باشد. با این وجود، پیامد های طولانی تر این موضوع که چگونه کمالگرایی بر جنبه ی مسایل جنسی افراد تاثیر می گذارد، قبلا مورد توجه قرار نگرفته بود.

دکتر استابر از گروه روانشناسی دانشگاه کنت پاسخ های ۳۶۶ نفر از آن زنانی که در دو تحقیق از دسامبر ۲۰۱۳ تا فوریه ۲۰۱۴ شرکت کرده بودند، بررسی کرد. این زنان که را ۲۳۰ دانشجو و ۱۳۶ کاربر اینترنت بودند، در فاصله ی سنی ۷/۱۹ تا ۳۰ سال بودند. از شرکت کنندگان این تحقیقات خواسته شد تا در یک تحقیق اینترنتی که به بررسی این موضوع می پرداخت که آیا انتظارات و اعتقادات فردی و بین فردی بر نقش های جنسی و جنسیتی تاثیر دارد یا خیر، شرکت کنند.

محققین کمالگرایی جنسی را به چهار دسته تقسیم میکنند:

کمالگرایی جنسی خود-محورانه

کمالگرایی جنسی شریک-محورانه

کمالگرایی جنسی تجویزشده توسط شریک جنسی

کمالگرایی جنسی تجویز شده توسط اجتماع

آنها دریافتند که کمالگرایی جنسی تجویزشده توسط شریک جنسی در خودپنداره جنسی منفی در زنان و اختلال جنسی آنها نقش اساسی دارد. به طور خاص، کمالگرایی جنسی تجویزشده توسط شریک، کاهش در نقش زنان در مورد تحریک جنسی را پیش بینی می کند. محققین همچنین دریافتند که کمالگرایی جنسی تجویزشده توسط شریک سطح اعتماد به نفس جنسی را کاهش و اضطراب جنسی را افزایش می دهد.

این یافته ها نشان می دهد که انتظارات کمالگرایانه می تواند در مشکلات خودپنداره ی جنسی در زنان تاثیر بسزایی داشته باشد. محققین معتقدند که این اطلاعات می تواند برای پزشکان، درمانگران و مشاوران که با امور مربوط به زنان در ارتباط هستند، مفید باشد.

چنانچه در ارتباط با شریک جنسی تان علائمی از کمالگرایی را احساس می کنید، بهتر است برای کمک به رفع آن یا تجدیدنظر در مورد ادامه رابطه، تدبیری بیندیشید. همچنین اگر در رابطه ای که در آن به سر می برید، احساس پایین آمدن اعتماد بنفس و نگرش منفی نسبت به خودتان پیدا کرده اید، بهتر است از مشاور متخصص در این حوزه مشورت بگیرید.

نویسنده: علی فراهانی

https://goo.gl/g6Wf8k

چقدر به تفریح در زندگی تان اهمیت می دهید؟

افرادی را می بینیم که نظرشان نسبت به مهمانی رفتن، ورزش، فیلم دیدن، تعطیلات، بازی یا هر سرگرمی دیگری اتلاف وقت است.

آن ها بیش از حد کار می کنند و فکر می کنند اگر بیست و چهار ساعت کار کنند خیلی پیشرفت خواهند کرد.

رفته رفته از پا در می آیند و فرسوده می شوند.

این گروه از آدم ها هدف زندگی را سخت کوش بودن و پیشرفت، ترقی، رقابت و موفقیت به هر بهایی می دانند.

بعضی از این افراد حتی وقت گذرانی را گناه دانسته و تفریح و سرگرمی را تنبلی، تن پروری، تن آسایی و بی عاری می دانند.

آن ها فواید تفریح کردن را دست کم می گیرند و به اندازه کافی به خود استراحت نمی دهند تا هوشیاری و تمرکز خود را حفظ کنند.

آن ها معتقدند تفریح آن ها را از هدف نهایی که تأمین مالی و رسیدن به موقعیت شغلی خوب است باز می دارد. البته پول جمع کردن برای (ایام طلایی) بازنشستگی عمل معقولی است اما این به تعویق انداختن ارضاء، اشکالاتی هم دارد.

بعضی از آدم ها قبل از بازنشسته شدن می میرند، یعنی چنان مریض احوال می شوند که نمی توانند از زحمات یک عمر خود لذت ببرند.

عده ای هم سال ها کار می کنند ولی به مال و اموالی که انتظار دارند نمی رسند.  چون این کار را نیاموخته اند.

معتادان به کار یک عمر کار می کنند ولی هرگز طعم تفریح و تفنن را نمی چشند و به هیچ چیز علاقه و دلبستگی پیدا نمی کنند.

چون کار و سرگرمی دو رکن زندگی سالم هستند، بنابراین باید بین آن ها تعادل برقرار کنید. اگر واقعاً از زیاد کار کردن لذت می برید، زیاد کار کنید، ولی برای آن که فرسوده نشوید و فشار روانی شما را از پا در نیاورد با (هدر دادن) بخشی از وقتتان برای تفریح و تفنن تجدید قوا کنید. این (اتلاف وقت) شما را سرزنده و هوشیار کرده و کمک می کند کارهای ضروری خود را به نحو احسنت انجام بدهید.

مطالعات روان شناسی نشان داده اند (توزیع رفتارها)، (مثلاً آمیختن کار وتفریح) کیفیت و بهره وری زندگی را بالا می برد. تفریح و بازی (باطری شما را شارژ می کنند) و تمرکز و اثر بخشی کارتان را بیشتر می کنند.

عده کمی می توانند بدون ۱۰ تا ۱۵ دقیقه استراحت، تمرکز خود را بیش از دو ساعت حفظ کنند.

کسی که کاری را هشت ساعت به طور مستمر انجام می دهد معمولاً کمتر از کسی که هر یک ساعت یا بیشتر، ۱۰ دقیقه استراحت می کند کارایی دارد.

بی وقفه کار کردن، کارایی را کم می کند. هنگام استراحت هم باید کاری انجام بدهید که با کار قبلیتان فرق دارد.

برای مثال: اگر در حال خواندن کتاب دانشگاهی هستید در وقت استراحت کار دیگری مثل تلفن زدن به دوستتان انجام دهید. این نوع کارهای متفاوت بیش از مثلاً روزنامه خواندن یا حتی خواندن کتاب های فکاهی قوای شما را تجدید می کند.

یادتان باشد اگر تفریح را در زندگی خود جا ندهید ممکن است خیلی کار کنید ولی نتیجه کمی بگیرید.

نویسنده:زهرا طباطبایی

https://goo.gl/KjG7Ai

آیا عشق در یک نگاه ممکن است؟ بله

در یک مهمانی پای صحبت یکی از دوستان نشسته بودم. او از خاطرات دوران دانشجویی خود سخن میگفت از روزی سخن میگفت که یک نگاه در یک جلسه او را 5 سال دررابطه ای نکاه داشت . او فارغ التحصیل رشته مکانیک از دانشگاه صنعتی شریف بود که برای بهبود کار و حرفه ی خود در دوره های آموزشی فن بیان شرکت کرده بود .در این دوره استاد به اوگفته بود اگر زمانی در حین همایش و سخنرانی احساس خستگی کردی در جمع مخاطبین خود چهره ی زیبایی را پیدا کن تا با دیدن او بتوانی انرژی مضاعفی برای ادامه سخنرانی خود بدست آوری. دست بر قضا درست وسط یک سخنرانی مهم درد وحشتناک میگرن به سراغ او آمد یکباره یاد سخن استاد خود افتاد با یک نگاه در جمع ناگهان بر چهره ی زیبای خانمی خیره ماند ، حس عجیبی بود سردرد میگرن لعنتی فراموش شده بود و تمام ذهن او فقط درگیر این بود که این سخنرانی تمام شود و او بتواند با این خانم صحبت کند. ثانیه ها و دقایق دیرتر و کندتر میگذشت اما بالاخره لحظه موعود فرا رسید و با گرفتن شماره تماس این خانم به بهانه ی همکاری دلش آرام گرفت. بعد از آن هر روز تب این عشق بیشتر و بیشتر میشد رابطه دیگر همکاری نبود، ادامه همان حس عشق در یک نگاه بود. وقتی داستان او به اینجا رسید آهی کشید که نشان از افسوس این رابطه بود... او میگفت هر روز بیشتر و بیشتر متوجه میشدم که ما اصلا زبان مشترکی نداریم دنیای ما دو دنیای متفاوت است هیچ کدام در این رابطه آرامش نداشتیم اما چرااااا این رابطه 5 سال به طول انجامید !!!

شاید این داستان واقعی برای شما خواننده ی عزیز هم اتفاق افتاده باشدو یا اگر هم خودت تجربه نکرده باشی حتما با واژه ی عشق در یک نگاه آشنا هستی

عشق در نگاه اول چیزی است که خیلی از افراد آن را تجربه می کنند. اما واقعا مرز این احساس با هوس یا هیجانات کاذب کجاست؟ شما جاذبه  خامی نسبت به فردی از جنس مخالف در خود احساس می‌کنید و سپس بسیار بیشتر از آن چیزی که عملا وجود دارد، دچار عواطف و احساسات می‌شوید. شما نه به این خاطر که عاشق شده‌اید، بلکه به این دلیل که ذهنتان تحریک  شده، مدام به او فکر می‌کنید. خصوصا اگر شما به دنبال یک اوج احساسی لحظه‌ای باشید و به عبارتی، دلتان بخواهد عاشق شوید و شریک زندگی تان را پیدا کنید.

انسان ها می توانند در یک نگاه عاشق شوندکه به  تب عشق معروف است٬ واله و شیدا شدن است٬ هوس است٬ یکمی هم بهتر جنون عشق است.این اوج احساسی یا «هوس در نگاه اول»، در پی یک آمادگی خودخواسته برای عاشق شدن به وجود می آید و بعد از آن، شما به محض دیدن کسی که معیارهای ظاهری مورد نظر شما را داشت احساس می کنید فرد مورد نظرتان را پیدا کرده اید. هر رابطه ای یک نقطه اوج دارد که در شروع آن قرار گرفته و یک نقطه فرود که در میانه آن قرار دارد. بعد از گذر از این نقطه های اوج و فرود، همه چیز به تعادل می رسد و شما می توانید درباره طرف مقابل قضاوت کنید که آیا واقعا او را دوست دارید یا نه، آیا او را به قدر کافی می شناسید یا نه و آیا او می تواند شریک زندگی شما باشد یا نه.

در واقع شما در ابتدای رابطه از نظر هیجانی در اوج هستید و همه چیز در نظرتان زیبا و فوق العاده است. در دوره فرود برعکس فکر می کنید و همه چیز از نظرتان به بن بست رسیده و مدام فکر تمام کردن رابطه هستید. اما در دوران تعادل هم هیجاناتتان را کنترل کرده اید و هم احساسات منفی جای خود را به شناخت بیشتر داده اند. بنابراین می توانید بهتر و عاقلانه تر تصمیم بگیرید.

تصمیم گیری در دوران اوج می تواند باعث سرخوردگی و شکست رابطه شود و تصمیم گیری در دوره فرود، ممکن است پشیمانی از اتمام رابطه و فرصت ندادن به خودتان را در پی داشته باشد

برخلاف باور بسیاری از ما که کار عشق مربوط به دل است، آنچه برای فرآیند عشق و عاشقی و عاشقانه ها می گذرد در مغز اتفاق می افتد و ترشح هورمون های مختلفی که فرمان شان را مغز به عنوان راهبر و فرمانده جسم و جان صادر می کند.مغز است که فرمان می دهد جایی ضربان قلب تان فراتر از تصور بزند و جایی به آرامش و خلسه ای عاشقانه برسید که پیش از آن تجربه اش نکرده اید.

در مغز عاشق چه می گذرد؟

. متخصصان عشق را به سه مرحله تقسیم می کنند مرحله اول جذب شدن در این مرحله ما و معشوق چنان به هم جذب می شویم که بخش مهمی از انرژی ذهنمان برای مفهوم با هم بودن صرف می شود.

بعد از آن مرحله پیوستن  به هم است که در این مرحله دو نفر تمایل پیدا می کنند در کنار هم باشند و رابطه را شروع می کنند و در این رابطه با هم مفهوم عشق را تجربه می کنند و مرحله سوم صمیمیت و تعهد است.

در هر یک از این مراحل در مغز ما با توجه به ترشح هورمونها اتفاقاتی می افتد که باعث می شود ما احساس عاشقی کنیم. بین مغز عاشق و مغز فرد معتاد شباهت هایی وجود دارد در هر دوی این افراد یعنی فرد عاشق و فرد معتاد، تمایل زیادی به آنچه که به آن وابستگی وجود دارد، دیده می شود. آنچه که به آن عاشق یا معتادیم ما را به این سمت می برد که بخواهیم آن را برای خودمان تکرار کنیم.

مغز است که فرمان می دهد جایی ضربان قلب تان فراتر از تصور بزند و جایی به آرامش و خلسه ای عاشقانه برسید که پیش از آن تجربه اش نکرده اید

هورمون های عشق

بعد از اینکه ارتباط شکل گرفت و فرد عاشق شد، در مرحله جذابیت سطح هورمونهای  مغز در فرد شروع به تغییر می کنند.

ترشح این هورمونها باعث میشود عاشق حواسش به معشوق جلب  شود تا او را بیابد و در اختیار خودش بگیرد، سوخت و سازش بیشتر می شود و خوابش کمتر می شود. میل به تکرار و نزدیکی به موضوع عاشقی  در فرد بیشتر می شود .در عین حال که سختی زیادی تحمل می کند. همچنان امیدوار است . وقتی عاشق می شوید در ابتدای امر به او اعتماد می کنید و به همین دلیل است که امید به زندگی در شما بالا می رود. .

تحقیقات نشان می دهند اگر فرد ارتباط خود با معشوقش را به سطح شناختی نیاورد و فقط بخواهد عشق زیستی را تجربه کند، بعد از سه سال رابطه اش به پایان می رسد؛ چون این هورمون ها سه تا چهار سال در مغز افراد بالا باقی می مانند و بعد از آن میزان آنها دوباره پایین می آید و به همین دلیل است که بیشتر جدایی ها و طلاق ها بعد از این مدت رخ می دهند. بعد از این مدت دیگر دو نفر نمی توانند صرفا به دلایل زیستی کنار هم بمانند.

بعد از پایین آمدن هورمون ها در دوران عاشقی چه باید کرد؟

بعد از اینکه هورمون ها پایین آمدند، ما باید خودمان با آگاهی، شناخت و تمرکز روی رابطه، آن را به مرحله سوم که صمیمیت و تعهد است برسانیم. در غیر این صورت در ابتدا طلاق جنسی و بعد طلاق عاطفی و بعد از آن طلاق قانونی رخ می دهد.

فرآیند عشق چیزی نیست جز ارضای نیاز و باید ببینیم نیاز ما چیست. اگر این نیاز صرفا فیزیولوژیک باشد ما عشق شهوانی را خواهیم داشت. اگر نیاز ما صرفا داشتن سرپناه و حمایت و مراقبت باشد، ما عشق کودکانه را خواهیم داشت و به والد -مراقب نیاز داریم، نه معشوقی پخته.  عشق پخته، عشقی است که فرد به آن زمان داده، در این زمان طرف مقابلش را شناخته، قدمت میل به تکرار در او ایجاد کرده و توانسته است از منظر ساختار نورولوژیک در هماهنگی بین سمت راست مغز یعنی مغز شناختی و بخش های زیرین مغز تعادلی برقرار کند و معشوق را در کنار خود نگه دارد تا از هم لذت ببرند.

دلایل و ریشه های عشق در یک نگاه

*بوی معشوق: بو، هم می تواند موجب ترس، خشم، درد و نفرت باشد و هم موجب آرامش، مهربانی، عشق،  لذت و رضایت، بنابراین عامل مهمی که موجب بهم گره خودن مردمان می شود، بو هست

*اجرای نمایشنامه کودکی، کودک بین 7 - 8 سالگی، پیش نویس زندگیش را نوشته و نمایشنامه ای برای خود طرح می کند. یعنی ممکن است من و شما در ذهنمان یک تصویر از شخصی را  داشته باشیم که قرار است عاشقش شویم

*نداشتن قدرت ارزیابی و قضاوت، در وقت تب عشق قدرت ارزیابی، قضاوت و تصمیم گیری را از دست می دهیم بنابراین در حالی که ممکن است 40 سال سن داشته باشیم اما احتمـالا  5 – 6 ساله عمل خواهیم کرد اغلب اوقات فقط یک چیز در آن فرد توجه ما را به خود جلب می کند مثل: زیبایی، شهرت، محبوبیت ،اصالت، قدرت، پول و ...

*کسانی که حوصله آنها از زندگی سررفته و به دنبال هیجان می گردند، بر این باوریم که این هیجان را می شود با خطر کردن به وجود آورد بنابراین در اینگونه موارد سراغ کسی می رویم که می دانیم حتما خطراتی پیش رو خواهیم داشت و به ما آسیب خواهد رسید و یا سراغ کسی می رویم که می دانیم امکان نزدیکی و دسترسی به او نیست

*کسانی که تنها هستند: به یکباره در یک مهمانی یا در یک محل و یا محیط کار برای اولین بار یا بعد از مدتی فردی را می بینیم که فکر می کنیم او می تواند تنهایی ما را برطرف کند و دار عشق در یک نگاه می شویم.

* افرادی که خالی هستند: اینها کسانی هستند که به دنبال شخصی می گردند که خلأ آنها را پر کند، بنابراین دیگری را گرفته و در وجود خالی خود قرار می دهیم اما اشکال کار در این است که همانند جسـم مان که هر شیء خارجی را پس می زند، از لحاظ روانی هم هر کسی را که به درون خود راه دهیم پس از مدتی حتما ًاو را بیرون خواهیم انداخت.

*کسانی که احساس امنیت نمی کنند :کسی که امنیت ندارد همواره به دنبال پناهگاه خواهد بود، بنابراین ممکن است من و شما فقط به دنبال پناهگاهی باشیم که بتوانیم با قرار گرفتن در آنجا برای مدتی به امنیت برسیم زیرا وجود نا آرام ونگران ما به یک همچین محلی نیاز دارد.

*پایین بودن حرمت نفس : یعنی آن زمانی که ما برای خود ارزش، اهمیت و احترامی قائل نیستیم ،خود را کمتر و پائین تراز دیگران می دانیم و درنتیجه به دنبال کسی هستیم که با حضور او ارزش و اهمیت پیدا کنیم.

*میل به خواستنی بودن، این احتیاج که، دوستمان داشته باشند، ما را به جایی می رساند که دیگری را آنچنان دوست داشته باشیم که او هیچ چاره ای جز دوست داشتن ما نداشته باشد، به این معنی که من آنچنان حیران و شیدای تو هستم و با همه چیز تو به هر صورت و شکلی می سازم که تو را داشته باشم (کنیز و غلام تو می شوم تا تورا داشته باشم) .

*معتادین به عشق:مانند کسی که به مواد مخدر  اعتیاد دارد و به محض اینکه که ماده مخدر را ببیند کنترلش را از دست می دهد، یعنی افرادی هستند که مدام در پی جستجو کردن برای عاشق شدن و کسب هیجان عاشقی می باشند ( عاشق عاشق شدن ) و فقط می خواهند احساس عشق را داشته باشند و نه اینکه آن را با فرد خاصی تجربه کنند.

بنابراین بگذارید راحتتان کنم:

آدم سالم تب عشق پیدا نمی کند.

آدم سالم کسی نیست که در یک نگاه عاشق بشود.

عشق در یک نگاه هست اما نشانه گرفتاری است٬ نشانه بیماری است. نشانه اشکال است و حتما هم دوران کوتاهی خواهد داشت.

نویسنده: سعیده مصافی

https://goo.gl/GvKX7o