افراد موفق بسیاری معتقدند که تنها دلیل موفقیت آنها این بوده است که به خود اجازه دادند تا شکست بخورند. حقیقت این مسئله زمانی مشخص می شود که در زندگی بسیاری از تاجران موفق جستجو کنیم. خواهیم دید که در راه رسیدن با اهدافشان، چطور بارها و بارها شکست خورده اند تا اینکه به موفقیت دست یافته اند.
چیز دیگری که به همین اندازه در موفقیت آنها مهم بوده این است که آنها می دانند چطور از انتقادات دیگران - چه سازنده باشد و چه نباشد - بهترین استفاده را ببرند. آنها با استفاده از انتقادهای دیگران تشکیلات خود را راه اندازی می کنند
ظرفیت برخورد با انتقادات و پیشرفت کردن به واسطه ی انها یکی دیگر از عوامل مهم در موفقیت است. به نکات زیر در این رابطه دقت کنید تا شما هم بتوانید یکی از آن افراد موفق باشید.
انواع مختلف انتقاد
انتقاد دو نوع دارد: سازنده و مخرب. با هر دو این انتقادها باید به دقت اما به طریقی متفاوت برخورد کرد.
اکثر افراد تصوری منفی از کلمه ی انتقاد دارند و فکر می کنند همه ی انتقادها لزوماً مخرب هستند. این به این دلیل است که در کودکی به دلایلی نامشخص مورد انتقاد دیگران قرار گرفته ایم و خاطرات آن از کودکی تا بزرگسالی به همراه ما بوده است.
هدف انتقاد مخرب، خراب کردن و آسیب زدن به اعتماد به نفس افراد و بازداشتن آنها از انجام کارهایشان و لطمه زدن به شخصیت آنها است.
انتقاد مخرب
یکی از بهترین نمونه های انتقاد مخرب این است که رئیستان به شما بگوید: "چطور توانستی چنین اشتباه احمقانه ای را انجام دهی؟ آن موقع به چی فکر می کردی؟ اصلاً من نمی دانم چرا تو را استخدام کردم."
البته چنین رئیسی فکر می کند با این طریق حرف زدن، کارمندش را تحریک خواهد کرد بهتر کار کند، اما کارمند از چنین رئیسی متنفر شده و کار را ترک خواهد کرد. این به این دلیل است که انتقادش خیلی کلی و منفی بوده و به کارمند نفهمانده است که چطور فعالیت و کارکردش را اصلاح کند، فقط او را محکوم کرده است.
انتقاد مخرب به هیچ وجه سودمند نیست. ممکن است به شما بفهماند که اشتباهی مرتکب شده اید، اما تا زمانی که هیچ علاج و راه چاره ای جلوی رویتان نمی گذارد، تاثیری منفی و مخرب خواهد داشت.
روش برخورد: تنها راه و بهترین راه برخورد با چنین انتقاداتی این است که آنها را نادیده بگیرید و به مسائل مثبت تری فکر کنید.
انتقاد سازنده
حال که جنبه ی منفی انتقاد را بررسی کردیم، ببینیم انتقاد چطور می تواند باعث اصلاح و پیشرفت شخص شود.
مثال قبلی از انتقاد مخرب را در نظر بگیرید. به جای گفتن، "چطور توانستی چنین اشتباه احمقانه ای را انجام دهی؟ آن موقع به چی فکر می کردی؟ اصلاً من نمی دانم چرا تو را استخدام کردم."، یک رئیس دانا و کار کشته می تواند بگوید: "از گزارش شما ممنونم. می دانم تلاش زیادی برای تهیه آن کرده اید. اما داشتم فکر می کردم اگر کمی آن را خلاصه تر کرده و چند نمودار هم به آن اضافه می کردید بهتر می شد. اگر بتوانی این تغییرات را در آن بدهی و باز به من نشان دهی واقعاً متشکر خواهم شد."
چرا چنین انتقادی خوب است؟ و چرا شما باید با رفتاری مثبت با این نوع انتقاد برخورد کنید؟
کاملاً مشخص است. این انتقاد، انتقادی سازنده است چون راه های اصلاح را جلوی پای شما قرار داده است. همچنین خوشحال خواهید بود چون از جنبه های خوب کارتان نیز قدردانی شده است.
راه های برخورد: شما متوجه خواهید شد که انتقادی سازنده است. سعی کنید کاملاً منظور انتقاد کننده را فهمیده و درمورد راه های اصلاح کارتان سوالات لازم را بپرسید. و از فرد برای انتقاد سازنده اش تشکر و قدردانی کنید.
از منفی به مثبت...تصور کنید انتقاد نوع اول - نوع منفی - را دریافت کرده اید. چطور می توانید آن را به چیزی مثبت تبدیل کنید؟
ابتدا باید اطمینان یابید که منظور را فهمیده اید. کار خود را توجیه نکنید چون ممکن است می توانسته اید کار خود را بهتر انجام دهید. حال به مرحله ی بعد می رویم: از منتقد بپرسید چه چیزی را در کارتان اشتباه دیده است و چرا و بعد از او راه های اصلاح و درست کردن آن را سوال کنید. اگر نتوانستند سوال شما را جواب دهند، انتقاد را نادیده بگیرید و فکر کنید که کارتان را خوب انجام داده اید. چون بعضی افراد ذاتاً منفی باف هستند.
اما فکر کنید انتقاد صحیح بوده است. می توانید با فرد منتقد در مورد راه های اصلاح کارتان گفتگو و مشورت کنید.
قدم آخر انجام اصلاحات و تغییرات در کارتان است. یادتان باشد که حتماً باز با فرد منتقد چک کنید تا ببینید اصلاحاتتان را درست انجام داده اید یا خیر.
اگر سعی کنید همه ی انتقادها را با دیدی مثبت ببینید و به روش های بالا به آن جواب دهید مطمئناً نتایج خوبی خواهید گرفت و در پیشبرد اهدافتان موفق خواهید شد.
نویسنده: محمد کارگر
اگر از شما بپرسند «با احساسات منفی در زندگیتان چگونه برخورد میکنید؟» چه پاسخی میدهید؟ آیا میدانید پیامی که شما در موقعیتهای مختلف به خود میدهید، روی احساستان تاثیر زیادی دارد؟ |
زندگی پر از ناامیدی و دلسردیهاست. تجربیات منفی وجه مشترک تمام انسانهاست و شرایط اجتماعی- اقتصادی بالا نیز ضامن رهایی از احساسات منفی نیستند. به هزار زحمت راه دوری را طی میکنیم تا وسیلهای را که احتیاج داریم تهیه کنیم. وقتی وسیله مورد نظر را تهیه کردیم، به زودی از کار میفتد و خراب میشود. رئیس اداره در حضور دیگران از شما انتقاد میکند و شما تحت فشار قرار میگیرید تا کاری را در مدت زمانی که انجامش ممکن نیست، تمام کنید. بهترین دوستتان یکی از ویژگیهای منفی شما را گوشزد میکند. بعد از اینکه برای جلب توجه فردی از جنس مخالف کلی تلاش کردید، به یکباره احساس میکنید هرگز توجهی به شما نمیکند.
علاوه بر این موارد که انواعش را همه روزه تجربه میکنیم، با ناکامیها و فقدانهای واقعی و سختتر نیز روبرو میشویم. مرگ ناگهانی یکی از دوستان یا اعضای خانواده، طلاق گرفتن همسر، بی مهری از سوی کسی که با او رابطه عاطفی دارید، بیکار شدن و غیره. برای رسیدن به هدف مشخصی چند ماه تلاش میکنید و بعد از این همه تلاش به ناگاه متوجه میشوید هرچه بافتهاید پنبه شده است. آیا در این مواقع نباید احساس بدی داشته باشیم؟ آیا حق نداریم ناراحت شویم؟
باور واقعی بودن همیشگی استرس، اضطراب و افسردگی به همان اندازه بی معناست که بگوییم همه باید در همه مواقع شاد و خندان باشند. اگر میخواهید احساس بهتری داشته باشید باید بدانید و درک کنید که به جای حوادث بیرونی، افکار و طرز تلقیهای شما هستند که احساسات شما را بوجود میآورند. میتوانید اندیشه، احساس و رفتار خود را تغییر دهید. برای اطلاع از رابطه میان فکر و احساس به واکنش به انتقادی که دیگران از ما میکنند، دقت کنید. به فرض کسی به ما بگوید: «از کارت راضی نیستم چون به خوبی آن را انجام ندادی». چه احساسی پیدا میکنید؟ برخی با شنیدن این سخن ناراحت و دلسرد میشوند، گروهی نیز احساس خشم میکنند و با پرخاشگری به دفاع برمیخیزند و اما برخی احساس منفی نمیکنند و در صدد تلاش بیشتر برمیآیند. دلیل این واکنشهای متفاوت چیست؟
علتش این است که افراد هرکدام انتقاد را به شیوه خود تفسیر میکنند. اگر احساس خشم کنید یعنی این فکر به ذهنتان خطور کرده که فرد مقابل در حال تخریب و تحقیر شماست و این رفتار حق شما نیست. اگر احساس بی کفایتی و دلسردی میکنید ممکن است این فکر که من به درد نمیخورم و انسان ضعیفی هستم، به ذهنتان خطور کرده باشد. کسی که احساس منفی تجربه نکرده و به تلاش بیشتر میپردازد، این موقعیت را فرصتی برای رشد بیشتر تلقی کرده است و ممکن است این فکر به ذهنش رسیده باشد که فرد منتقد باهدف رشد بیشتر زیان به انتقاد گشوده است، لذا در این صورت چون از عزت نفس بالاتری برخوردار هستید، ممکن است بخواهید در مورد دلیل انتقاد او بیشتر آگاه شوید تا بهتر بتوانید نقائص احتمالی خود را برطرف سازید و از فرصت بدست آمده به نفع خود استفاده کنید.
در اصل پیامی که شما در موقعیتهای مختلف به خود میدهید، روی احساستان تاثیر زیادی دارد. معمولا احساسات شما ناشی از افکار شماست. به همین دلیل است که باید روی باورها، افکار و برداشتهای خود از موقعیتهای مختلف خیلی دقت کنید و اگر میخواهید از احساسات منفی نجات پیدا کنید، باید قبل از هر چیز بدانید که هر احساس منفی، ناشی از اندیشه منفی به خصوصی است. چنانکه به مرور متوجه خواهید شد در حالت افسردگی یا نگرانی، به خود یا زندگیتان با بدبینی نگاه میکنید و در مقام انتقاد از خویش هستید.
نویسنده: علی فراهانی
آیا می دانید که قدرت تفکر منفی آنقدر بالا است که باعث اختلافات فراوانی در روابط زوجین می شود. با شناخت آن ها و به چالش کشیدن آن ها می توانیم اختلافات را کاهش دهیم.
اغلب زوج ها بر این نکته آگاهند که در ازدواج یک بحران دائمی وجود دارد و آن در معرض طلاق بودن است.
آن ها ازدواج های ناخوشایند و طلاق های روز افزون را می بینند و از آن بیم دارند که نکند این اتفاق برای آن ها هم بیفتد.
تازه عروسی کرده ها که بر امواج عشق و رویا سوار هستند، آرزویی جز ازدواج موفق ندارند. اغلب آن ها دست کم در آغاز بر این باورند که رابطه آن ها با دیگران فرق دارد و عشق و خوش بینی آن ها ضامن بقای رابطه شان خواهد بود. اما دیر یا زود، بسیاری از زوج ها متوجه می شوند برای حل مسائل و تعارضاتی که به تدریج در هر ازدواجی پیش می آید آمادگی لازم را ندارند. آنان به تدریج دچار بی قراری، دلخوری و رنجش فزاینده ای می شوند و اغلب هم دقیقا نمی دانند سرچشمه مشکلاتشان کجاست.
هنگامی که کشتی رابطه در میان امواج توهم، ارتباط ضعیف و سوء تفاهم بالا و پایین می رود، زوجین ممکن است کم کم به این نکته بیاندیشند که ازدواج آن ها از اساس اشتباه بود و زندگی زوجین به سمت فروپاشی می رود.
آنچه که برای حفظ رابطه ضرورت دارد:
هرچند عشق محرک قدرتمند برای زن و شوهر ها است تا به یکدیگر کمک و از هم حمایت کنند اما به خودی خود نمی تواند دستمایه کافی، یعنی شایستگی ها و مهارت های ضروری برای حفظ و تقویت رابطه ایجاد کند.
زن و شوهر ها می توانند بر مشکلات خود فائق آیند، به شرط آن که ابتدا تشخیص دهند که اغلب دلسردی ها و رنجش ها، عصبانیت ها و نا امیدی هایشان ریشه در عدم تطابق افکار و احساسشان با یکدیگر ندارد. بلکه ناشی از سوء تفاهم هایی است که به خاطر ارتباط غلط با یکدیگر و تعبیر و تفسیر های متعصبانه از رفتار هم پیدا کرده اند.
سوء تفاهم ها غالبا فرآیندی فعال هستند و وقتی ایجاد می شوند که زن و شوهر تصویری مخدوش از یکدیگر در ذهن داشته باشند.
این تصویر مخدوش زمانی به وجود می آید که زن یا شوهر رفتار و گفتار همسر خود را تعبیر کنند و انگیزه های نادرست را به آن ها نسبت دهند. زن و شوهرها معمولا عادت ندارند تعبیر و تفسیرهای خود را بازبینی کنند و یا نگاهی هم به درست و غلط بودن شیوه های ارتباطی خود بیندازند.
زن و شوهر ها باید مسئولیت کامل بهبود رابطه را به عهده بگیرند، شما باید این مساله را تشخیص بدهید که حق انتخاب دارید و می توانید و (باید بتوانید) از همه آگاهی ها و بینش هایی که می توانید به دست بیاورید برای خوشبخت کردن همسرتان استفاده کنید.
قدرت تفکر منفی:
مشاهده می کنید که برداشت های زن و شوهر چقدر در روابط آن ها تاثیرگذار است، برداشت های نادرست به سوء تفاهم هایی که به مرور رابطه زناشویی را مختل می کند ختم می شود.
اما برداشت های نادرست و تفسیرهای مبالغه آمیز که نزاع های دوطرفه را تشدید می کند با استفاده از چندین روش شناخت درمانی برطرف می شوند. این روش ها (مهارت های آموختنی) هستند و با تمرین بیشتر به تاثیراتشان افزوده می شود.
برای شروع سعی کنید موقعیت های مساله دار و معنایی را که از آن ها استنباط می کنید را تعیین کنید.
به طور مثال: همسرتان با لحن بدی با شما صحبت می کند، افکار خودانگیخته شما می تواند این باشد که: "همسرم از دست من ناراحت است."
تفسیرش به عنوان مثال: آیا خطایی از من سرزده است؟ آیا قصد سرزنش کردن من را دارد؟ سپس واکنش های زنجیره ای زیر را در نظر بگیرید:
احساساتی مانند اضطراب و عصبانیت نتیجه تفسیر و برداشتی است که شما از موقعیت داشته اید.
اگر چه هر یک از این افکار ممکن است صحیح باشند اما در واقع حدس و گمانی بیش نیستند.
اگر شیوه تفکر خود را در نظر بگیرید می توانید افکار خودانگیخته تان را تشخیص دهید.
بعد از تشخیص افکار خودانگیخته و احساسات ناشی از آن، افکار خودانگیخته و احساسات ناشی از آن را زیر سوال ببرید.
مثال:
یا همسرتان شما را دوست ندارد؟
با شما صمیمی نیست؟
زندگی را به کام شما تلخ کرده است؟
چه دلیلی برای این افکار وجود دارد؟
آیا این اواخر همسرتان با شما رفتار دوستانه یا عاشقانه ای نداشته است؟
از پاسخ های منطقی استفاده کنید. با پاسخ های منطقی درستی افکار خودانگیخته را ارزیابی کنید.
با پاسخ های منطقی نتیجه خواهید گرفت که افکار خودانگیخته ناشی از باورهای غلط بوده است. به این ترتیب فکر خودانگیخته که همسرتان به شما اهمیت نمی دهد یا خطایی از شما سرزده است را با افکار دیگری جایگزین کنید.
مثال: بیشتر مواقع علاقه و محبتش را به شما نشان داده یا بد صحبت کردن به معنای این که خطایی از شما سرزده نیست.
یافتن پاسخ منطقی به شما کمک می کند که افکار خودانگیخته خود را به عنوان واکنش یا برداشتی که ارتباط با حقیقت ندارد در نظر گرفته شود.
شناسایی افکار خودانگیخته مهارتی است که نیاز به تمرین و ممارست دارد ولی می توان آن را به دست آورد.
اگر این مهارت را کسب کنید پاداش تلاش خود را خواهید گرفت. به این ترتیب می توانید از اوضاع درونی ذهن خود و آنچه که باعث برهم زدن آرامش شما شده اشت مطلع شوید و به جای تبعیت از احساسات، آن ها را مدیریت کنید.
(یادتان باشد افکارتان تعیین کننده احساس و رفتار شما است.)
نویسنده: زهرا طباطبایی
زمانی که فرد موقعیتهای خاص صحبت کردن را به عنوان موقعیت هایی سخت یا تهدیدآمیز ارزیابی می کند و امکانات را برای تسلط و غلبه موفقیت آمیز بر آنها کافی نمی داند، ترس از صحبت کردن بروز می یابد . |
بسیاری از نوجوانان و بزرگسالان به علت اختلال در گویایی نمی توانند نشان دهند که در درونشان چه می گذرد.آنها برای معرفی خویش از لحاظ زبانی شدیداً دچار مشکل می شوند.وجود هیجان، ترس از رفتن روی صحنه ، اضطراب انتظار در خصوص حاضر شدن در صحنه و ملاعام حالتهایی کاملاً طبیعی هستند، زیرا بدن را برای حداکثرکارایی دلخواه فرد آماده می سازند. اما زمانی که فرد موقعیتهای خاص صحبت کردن را به عنوان موقعیت هایی سخت یا تهدیدآمیز ارزیابی می کند و امکانات را برای تسلط و غلبه موفقیت آمیز بر آنها کافی نمی داند، ترس از صحبت کردن بروز می یابد .اگرچه ایستاده و مجبور است تا سخنرانی را ارائه دهد اما قلبش سریعتر می زند،صورتش سرخ می شود، تمام بدنش شروع به عرق کردن می کند، تنگی نفس باعث نگرانیش می شود ،نگاه فرد به زمین یا به سوی شنوندگان و حضار معطوف می گردد،فرد خیلی کند صحبت می گوید و.....
توصیه های زیر می تواند به نوجوانان کمک کند در محافل بزرگتر راحتتر سخن بگویند:
نویسنده: مژگان شوشتری
همه ی احساسات در جای خود با ارزش هستند .چیزی که درباره احساسات منفی مانند خشم، ترس و غم آن ها را نامناسب جلوه می دهد، در واقع نوع ابراز نامناسب آن ، شدت بالا و تداوم آن است |
-باید کودکان را با احسساتشان آشنا کرد و ازآنها خواست درباره احساساتشان صحبت کنند . در ابتدا باید به آنها کمک کرد که بتوانند احساساتشان را پیدا کنند و آنها را نامگذاری کنند.مثلاً وقتی کودکتان عصبی است اورا لمس کنید و به او بگویید که میدانم چه احساسی داری : میدان از اینکه نتوانستیم به خرید برویم ناراحتی ، تنها ماندن باعث ترست شده است و......
-همیشه باید احساسات کودک و آدمهای دیگر را تائید کنید: تو حق داری ناراحت باشی چون الان مجبوریم به خانه برگردیم و نمی توانی بیشتر در پارک بمانی.
-یادمان باشد هیچگاه احساسات کودک را نفی نکنیم.بدترین جمله این است که الکی ترسیدی یا ناراحت شدی.
- والدین باید هنگام مواجهه با مشکلات ، خود الگوی خونسردی برای فرزندان باشند.نشان دادن این که حتی در بحران ها می توانید خونسرد باشید ، روش مهمی است که به فرزند شما کمک می کند بیاموزد که خونسرد باشد ، رفتار شما ، به او یک پیام روشن می دهد : ممکن است وضعیت شبیه یک بحران باشد ، اما با حفظ خونسردی ، برای حل مشکل در موقعیت بهتری قرار می گیری . الگو همیشه بهترین معلم است : الان بسیار عصبانی هستم . لازم است نفس عمیقی بکشم تا بتوانم خود را کنترل کنم و قبل از این که به بانک تلفن بزنم خونسردی خود را حفظ کنم . نمی توانم بفهمم که حسابم چرا این قدر کاهش پیدا کرده است . در این حالت شما یک نمونه زنده از خونسردی هستید و این نمونه ای است که فرزند شما آن را الگو قرار می دهد.
- یک روش آرام بخش انتخاب کنید. وقتی عصبانیت بچه ها شروع می شود راه های بسیاری وجود دارد که به آن ها کمک می کند آرام شوند . متاسفانه ، برای بسیاری از کودکان موقعیت فکر کردن به راه های دیگر فراهم نشده است ، به همین دلیل آن ها به دردسر می افتند چون تنها راهی که آن ها می دانند راه های نادرست بیان خشم است . پس با آن ها درباره رفتارهای جانشین مقبول تر صحبت کنید. بعضی از راه هایی که کودکان ۹ ساله به آن ها اشاره کرده اند عبارت اند از : قدم زدن ، پیدا کردن یک مکان آرام ،
بالاو پایین پریدن ، گوش دادن به موسیقی ، ضربه زدن به بالش ، پرتاپ سبد ، نقاشی کردن ، صحبت کردن با آواز خواندن ، وقتی کودک روش آرامش بخش خود را انتخاب کرد او را تشویق کنید هر بار که عصبانی می شود روش خود را به کار گیرد. تکرار مکرر یک راهکار جدید مدیریت خشم ، بهترین راه تبدیل آن به عادت است. .
-به وضوح و مستقیم باید به او بگوییم که عصبانیت راه درستی برای ابراز خشم نیست."شما اجازه نداری حرف زشت بزنی" ، "اجازه نداری کسی را کتک بزنی ". برای کودک خود باید الگو باشید. داد و فریاد نکنید. وقتی خشمگین هستید داد و فریاد نکنید و فقط بگویید من خشمگینم و سپس علت خشم را به او بگویید و پس از برطرف شدن خشم به او بگویید عصبانیتم برطرف شد.
- برای کنترل رفتارتان ، با خود حرف بزنید.
کارشناسان پیش نهاد می کنند برای این که به فرزندانتان کمک کنید رفتار خود را کنترل نمایند ، به آن ها بیاموزید در موقعیت های تنش زا جملاتی با کلمات ساده و مثبت به زبان بیارند. جملاتی از قبیل : تامل کن و آرام باش . خودت را کنترل کن ، تنفس عمیق بکش . و من می توانم با این مشکل مواجه شوم . چند جمله پیش نهاد کنید و به او اجازه دهید هر کدام را که گفتنش برای او راحت است ، انتخاب کند. به او کمک کنید هر روز چند بار آن را بازگو نماید. شما باید کلماتی را که انتخاب کرده است در خانه به او یادآوری کنید. هر چه جمله انتخابی اش را بیشتر تمرین کند ، احتمال به کار بردن آن در موقعیت های دشواری که لازم است خونسردی خود را حفظ کند و رفتار خود را کنترل نماید ، بیشتر خواهد بود.
تنفس شکمی را به او آموزش دهید-
فراگیری شیوه صحیح تنفس به خصوص در موقعیت های تنش زا یکی از موثرترین روش های خودکنترلی است . پس ، این روش ، تکنیک مهمی است که باید به کودک خود آموزش دهیم . کارشناسان توصیه می کنند برای آموزش تن آرامی در یک وقعیت راحت بنشینید ، سپس به او نشان دهید چگونه نفس خود را به آرامی فرو ببرد تا پنج شماره بشمارید ( یک می سی سی پی ، دو می سی سی پی ، ...) به اندازه دو شماره مکث کنید و بعد به آرامی به همان ترتیب تا پنج شماره بشمارید و نفس خود را بیرون دهید . با چند تکرار می توانید آرامش بیشتری کسب کنید .
-با داستان خواندن و بازی ، مهارت مدیریت خشم را به صورت عملی به او آموزش دهید و سپس هرگاه به شیوه ی درست خشمش را ابراز کرد به او بازخورد مثبت دهید.
-اگر از جیغ زدن و یا خودزنی استفاده می کند تا زمانی که آسیبی به او نمی زند بی تفاوت باشید.
-کودک غمگین نیاز به رفتار ملایمی دارد .در عین حال باید احساس ارزشمن بودن را در او تقویت کنید.نگاه محبت آمیزو نوازش کردن و.....میتواند مفید باشد.
-از سرزنش کردن، تحقیر و تنبیه کودکان خودداری کنید.سعی کنید از آنها انتقاد نکنید بلکه تشویقشان کنید
نویسنده: مژگان شوشتری