با احساس منفی چه کنم؟

اگر از شما بپرسند «با احساسات منفی در زندگی­تان چگونه برخورد می­کنید؟» چه پاسخی می­دهید؟ آیا می­دانید پیامی که شما در موقعیت­های مختلف به خود می­دهید، روی احساستان تاثیر زیادی دارد؟

 

زندگی پر از ناامیدی و دلسردی­هاست. تجربیات منفی وجه مشترک تمام انسانهاست و شرایط اجتماعی- اقتصادی بالا نیز ضامن رهایی از احساسات منفی نیستند. به هزار زحمت راه دوری را طی می­کنیم تا وسیله­ای را که احتیاج داریم تهیه کنیم. وقتی وسیله مورد نظر را تهیه کردیم، به زودی از کار میفتد و خراب می­شود. رئیس اداره در حضور دیگران از شما انتقاد می­کند و شما تحت فشار قرار می­گیرید تا کاری را در مدت زمانی که انجامش ممکن نیست، تمام کنید. بهترین دوستتان یکی از ویژگیهای منفی شما را گوشزد می­کند. بعد از اینکه برای جلب توجه فردی از جنس مخالف کلی تلاش کردید، به یکباره احساس می­کنید هرگز توجهی به شما نمی­کند.

علاوه بر این موارد که انواعش را همه روزه تجربه می­کنیم، با ناکامی­ها و فقدان­های واقعی و سخت­تر نیز روبرو می­شویم. مرگ ناگهانی یکی از دوستان یا اعضای خانواده، طلاق گرفتن همسر، بی مهری از سوی کسی که با او رابطه عاطفی دارید، بیکار شدن و غیره. برای رسیدن به هدف مشخصی چند ماه تلاش می­کنید و بعد از این همه تلاش به ناگاه متوجه می­شوید هرچه بافته­اید پنبه شده است. آیا در این مواقع نباید احساس بدی داشته باشیم؟ آیا حق نداریم ناراحت شویم؟

باور واقعی بودن همیشگی استرس، اضطراب و افسردگی به همان اندازه بی معناست که بگوییم همه باید در همه مواقع شاد و خندان باشند. اگر می­خواهید احساس بهتری داشته باشید باید بدانید و درک کنید که به جای حوادث بیرونی، افکار و طرز تلقی­های شما هستند که احساسات شما را بوجود می­آورند. می­توانید اندیشه، احساس و رفتار خود را تغییر دهید. برای اطلاع از رابطه میان فکر و احساس به واکنش به انتقادی که دیگران از ما می­کنند، دقت کنید. به فرض کسی به ما بگوید: «از کارت راضی نیستم چون به خوبی آن را انجام ندادی». چه احساسی پیدا می­کنید؟ برخی با شنیدن این سخن ناراحت و دلسرد می­شوند، گروهی نیز احساس خشم می­کنند و با پرخاشگری به دفاع برمی­خیزند و اما برخی احساس منفی نمی­کنند و در صدد تلاش بیشتر برمی­آیند. دلیل این واکنش­های متفاوت چیست؟

علتش این است که افراد هرکدام انتقاد را به شیوه خود تفسیر می­کنند. اگر احساس خشم کنید یعنی این فکر به ذهنتان خطور کرده که فرد مقابل در حال تخریب و تحقیر شماست و این رفتار حق شما نیست. اگر احساس بی کفایتی و دلسردی می­کنید ممکن است این فکر که من به درد نمی­خورم و انسان ضعیفی هستم، به ذهنتان خطور کرده باشد. کسی که احساس منفی تجربه نکرده و به تلاش بیشتر می­پردازد، این موقعیت را فرصتی برای رشد بیشتر تلقی کرده است و ممکن است این فکر به ذهنش رسیده باشد که فرد منتقد باهدف رشد بیشتر زیان به انتقاد گشوده است، لذا در این صورت چون از عزت نفس بالاتری برخوردار هستید، ممکن است بخواهید در مورد دلیل انتقاد او بیشتر آگاه شوید تا بهتر بتوانید نقائص احتمالی خود را برطرف سازید و از فرصت بدست آمده به نفع خود استفاده کنید.

در اصل پیامی که شما در موقعیت­های مختلف به خود می­دهید، روی احساستان تاثیر زیادی دارد. معمولا احساسات شما ناشی از افکار شماست. به همین دلیل است که باید روی باورها، افکار و برداشت­های خود از موقعیت­های مختلف خیلی دقت کنید و اگر می­خواهید از احساسات منفی نجات پیدا کنید، باید قبل از هر چیز بدانید که هر احساس منفی، ناشی از اندیشه منفی به خصوصی است. چنانکه به مرور متوجه خواهید شد در حالت افسردگی یا نگرانی، به خود یا زندگیتان با بدبینی نگاه می­کنید و در مقام انتقاد از خویش هستید.

نویسنده: علی فراهانی

https://goo.gl/QpjE7S

نقش سوء تفاهم ها در روابط زوجین

آیا می دانید که قدرت تفکر منفی آنقدر بالا است که باعث اختلافات فراوانی در روابط زوجین می شود. با شناخت آن ها و به چالش کشیدن آن ها می توانیم اختلافات را کاهش دهیم.

اغلب زوج ها بر این نکته آگاهند که در ازدواج یک بحران دائمی وجود دارد و آن در معرض طلاق بودن است.

آن ها ازدواج های ناخوشایند و طلاق های روز افزون را می بینند و از آن بیم دارند که نکند این اتفاق برای آن ها هم بیفتد.

تازه عروسی کرده ها که بر امواج عشق و رویا سوار هستند، آرزویی جز ازدواج موفق ندارند. اغلب آن ها دست کم در آغاز بر این باورند که رابطه آن ها با دیگران فرق دارد و عشق و خوش بینی آن ها ضامن بقای رابطه شان خواهد بود. اما دیر یا زود، بسیاری از زوج ها متوجه می شوند برای حل مسائل و تعارضاتی که به تدریج در هر ازدواجی پیش می آید آمادگی لازم را ندارند. آنان به تدریج دچار بی قراری، دلخوری و رنجش فزاینده ای می شوند و اغلب هم دقیقا نمی دانند سرچشمه مشکلاتشان کجاست.

هنگامی که کشتی رابطه در میان امواج توهم، ارتباط ضعیف و سوء تفاهم بالا و پایین می رود، زوجین ممکن است کم کم به این نکته بیاندیشند که ازدواج آن ها از اساس اشتباه بود و زندگی زوجین به سمت فروپاشی می رود.

آنچه که برای حفظ رابطه ضرورت دارد:

هرچند عشق محرک قدرتمند برای زن و شوهر ها است تا به یکدیگر کمک و از هم حمایت کنند اما به خودی خود نمی تواند دستمایه کافی، یعنی شایستگی ها و مهارت های ضروری برای حفظ و تقویت رابطه ایجاد کند.

زن و شوهر ها می توانند بر مشکلات خود فائق آیند، به شرط آن که ابتدا تشخیص دهند که اغلب دلسردی ها و رنجش ها، عصبانیت ها و نا امیدی هایشان ریشه در عدم تطابق افکار و احساسشان با یکدیگر ندارد. بلکه ناشی از سوء تفاهم هایی است که به خاطر ارتباط غلط با یکدیگر و تعبیر و تفسیر های متعصبانه از رفتار هم پیدا کرده اند.

سوء تفاهم ها غالبا فرآیندی فعال هستند و وقتی ایجاد می شوند که زن و شوهر تصویری مخدوش از یکدیگر در ذهن داشته باشند.

این تصویر مخدوش زمانی به وجود می آید که زن یا شوهر رفتار و گفتار همسر خود را تعبیر کنند و انگیزه های نادرست را به آن ها نسبت دهند. زن و شوهرها معمولا عادت ندارند تعبیر و تفسیرهای خود را بازبینی کنند و یا نگاهی هم به درست و غلط بودن شیوه های ارتباطی خود بیندازند.

زن و شوهر ها باید مسئولیت کامل بهبود رابطه را به عهده بگیرند، شما باید این مساله را تشخیص بدهید که حق انتخاب دارید و می توانید و (باید بتوانید) از همه آگاهی ها و بینش هایی که می توانید به دست بیاورید برای خوشبخت کردن همسرتان استفاده کنید.

قدرت تفکر منفی:

  • اون هیچ اهمیتی به من نمی ده.
  • بدون هیچ دلیلی از دست من عصبانی می شه.
  • چون فکر می کنه نظر من مسخره است پوزخند می زنه.
  • من رو دست کم می گیره.
  • هیچ وقت نظر من رو نمی پرسه.
  • هرگز اجازه نمی ده به کار خودم برسم.
  • هیچ اهمیتی به احساسات من نمی ده.
  • و ...

مشاهده می کنید که برداشت های زن و شوهر چقدر در روابط آن ها تاثیرگذار است، برداشت های نادرست به سوء تفاهم هایی که به مرور رابطه زناشویی را مختل می کند ختم می شود.

اما برداشت های نادرست و تفسیرهای مبالغه آمیز که نزاع های دوطرفه را تشدید می کند با استفاده از چندین روش شناخت درمانی برطرف می شوند. این روش ها (مهارت های آموختنی) هستند و با تمرین بیشتر به تاثیراتشان افزوده می شود.

برای شروع سعی کنید موقعیت های مساله دار و معنایی را که از آن ها استنباط می کنید را تعیین کنید.

به طور مثال: همسرتان با لحن بدی با شما صحبت می کند،  افکار خودانگیخته شما می تواند این باشد که: "همسرم از دست من ناراحت است."

تفسیرش به عنوان مثال: آیا خطایی از من سرزده است؟ آیا قصد سرزنش کردن من را دارد؟ سپس واکنش های زنجیره ای زیر را در نظر بگیرید:

  • آیا خطایی از من سر زده است؟ (اضطراب)
  • همسرم حق ندارد با من آن طور رفتار کند. (عصبانیت)
  • رفتار همسرم همیشه غیر دوستانه است.
  • همسرم زندگی را به کام من تلخ می کند.
  • نمی توانم تحمل کنم.
  • ازدواج ما شکست خورده است.
  • من هرگز خوشبخت نخواهم بود.

احساساتی مانند اضطراب و عصبانیت نتیجه تفسیر و برداشتی است که شما از موقعیت داشته اید.

اگر چه هر یک از این افکار ممکن است صحیح باشند اما در واقع حدس و گمانی بیش نیستند.

اگر شیوه تفکر خود را در نظر بگیرید می توانید افکار خودانگیخته تان را تشخیص دهید.

بعد از تشخیص افکار خودانگیخته و احساسات ناشی از آن، افکار خودانگیخته و احساسات ناشی از آن را زیر سوال ببرید.

مثال:

  1. آیا لحن بدی که همسرتان با شما داشته نشانه این است که او از دست شما عصبانی است؟
  2. آیا دلایل دیگری برای لحن تند همسرتان وجود ندارد؟
  3. چنانچه فرض کنیم که همسرتان با لحن بدی صحبت کرده آیا می توانیم نتیجه بگیریم که خطایی از شما سر زده است؟

یا همسرتان شما را دوست ندارد؟

با شما صمیمی نیست؟

زندگی را به کام شما تلخ کرده است؟

چه دلیلی برای این افکار وجود دارد؟

آیا این اواخر همسرتان با شما رفتار دوستانه یا عاشقانه ای نداشته است؟

از پاسخ های منطقی استفاده کنید. با پاسخ های منطقی درستی افکار خودانگیخته را ارزیابی کنید.

با پاسخ های منطقی نتیجه خواهید گرفت که افکار خودانگیخته ناشی از باورهای غلط بوده است. به این ترتیب فکر خودانگیخته که همسرتان به شما اهمیت نمی دهد یا خطایی از شما سرزده است را با افکار دیگری جایگزین کنید.

مثال: بیشتر مواقع علاقه و محبتش را به شما نشان داده یا بد صحبت کردن به معنای این که خطایی از شما سرزده نیست.

یافتن پاسخ منطقی به شما کمک می کند که افکار خودانگیخته خود را به عنوان واکنش یا برداشتی که ارتباط با حقیقت ندارد در نظر گرفته شود.

شناسایی افکار خودانگیخته مهارتی است که نیاز به تمرین و ممارست دارد ولی می توان آن را به دست آورد.

اگر این مهارت را کسب کنید پاداش تلاش خود را خواهید گرفت. به این ترتیب می توانید از اوضاع درونی ذهن خود و آنچه که باعث برهم زدن آرامش شما شده اشت مطلع شوید و به جای تبعیت از احساسات، آن ها را مدیریت کنید.

(یادتان باشد افکارتان تعیین کننده احساس و رفتار شما است.)

نویسنده: زهرا طباطبایی

https://goo.gl/dR23Kw

چگونه به نوجوانان کمک کنیم بدون هیجان و اضطراب سخن بگویند.

زمانی که فرد موقعیتهای خاص صحبت کردن را به عنوان موقعیت هایی سخت یا تهدیدآمیز ارزیابی می کند و امکانات را برای تسلط و غلبه موفقیت آمیز بر آنها کافی نمی داند، ترس از صحبت کردن بروز می یابد .

بسیاری از نوجوانان و بزرگسالان به علت اختلال در گویایی نمی توانند نشان دهند که در درونشان چه می گذرد.آنها برای معرفی خویش از لحاظ زبانی شدیداً دچار مشکل می شوند.وجود هیجان، ترس از رفتن روی صحنه ، اضطراب انتظار در خصوص حاضر شدن در صحنه و ملاعام حالتهایی کاملاً طبیعی هستند، زیرا بدن را برای حداکثرکارایی دلخواه فرد آماده می سازند. اما زمانی که فرد موقعیتهای خاص صحبت کردن را به عنوان موقعیت هایی سخت یا تهدیدآمیز ارزیابی می کند و امکانات را برای تسلط و غلبه موفقیت آمیز بر آنها کافی نمی داند، ترس از صحبت کردن بروز می یابد .اگرچه ایستاده و مجبور است تا سخنرانی را ارائه دهد اما قلبش سریعتر می زند،صورتش سرخ می شود، تمام بدنش شروع به عرق کردن می کند، تنگی نفس باعث نگرانیش می شود ،نگاه فرد به زمین یا به سوی شنوندگان و حضار معطوف می گردد،فرد خیلی کند صحبت می گوید و.....

توصیه های زیر می تواند به نوجوانان کمک کند در محافل بزرگتر راحتتر سخن بگویند:

  • نوجوان همانطور که هست باید رفتار کند و به روش دیگری سعی نکند خودش را نشان دهد.
  • نوجوان باید قبل از سخنرانی دستپاچگی خود را کاهش دهد .به این صورت که قبل ازشروع رسمی سخنرانی، نزد حضار برود و پرسشی بپرسد و یا اطلاعاتی بدهد.مثلاً" می خواهم به اطلاع شما برسانم که سوالات خود را انتهای سخنرانی مطرح نمایی".
  • به نوجوان بگویید ترس و ناامنی او در حین سخنرانی کاملاً طبیعی است؛ ترس از اینکه نکند برنامه را خوب اجرا نکند.زیرا در یک سخنرانی بر عکس آنچه در یک گروه بحث و گفتگو می گذرد بازخورد سریعی از طرف شنوندگان ایجاد نخواهد شد.از اینرو نوجوان باید سعی کند تا با طرح پرسش هایی از شنوندگان از آنها بازخورد بگیرد.ارتباط گرفتن با شنوندگان هنگام سخنرانی باعث می شود نوجوان اصلاً احساس تنهایی نکند.
  • توجه نوجوان هنگام سخنرانی بیشتر باید بر روی متن سخنرانی و شنوندگان باشد و خیلی بر خودش معطوف نباشد.
  • فرد باید سخنرانیش را در خانه تمرین کند؛می تواند آن را ضب کند و سپس نقاط ضعف و قوت خود را پیدا کند.
  • بهتر است که متن سخنرانی به صورت یادداشت آماده شود.و در یادداشت فقط نکات مهم و کلی آورده شود زیرا بیان کلمه به کلمه اضطراب را در نوجوان بیشتر می کند.
  • اگر نوجوان خطوط کلی و نکات مهم سخنرانی خویش را روی تخته و به شکل بصری معرفی کند از مزیتهای کنفرانسش خواهد بود. زیرا با این روش ، توجه شنوندگان را نه تنها به خود بلکه به نمونه ها و الگوهای بحثش هم معطوف خواهد کرد.
  • اگر نوجوان هنگام سخنرانی گیر کرد یا دچار ترس و وحشت شد این مشکل را با روشی معین ، با ظرافت و به طرزی ماهرانه می تواند حل کند. او باید مطالب گفته شده را به نحوی تکرار کند؛ مثلاً از شنوندگان بپرسد : " آیا تا به حال همه چیز مفهوم بوده است ؟" ، " آیا نیازی به یک استراحت کوتاه است؟" ، یا چیزی را برای تکمیل کار خودش نشان دهد مثل عکس ، اسلاید و...
  • نوجوان باید واضح ، بلند و شمرده سخن بگوید .نه به طور سریع و با صدای یکنواخت.صحبت کردن تند و با صدای آهسته ، عدم اطمینان و دستپاچگی نوجوان را نشان می دهد .
  • در صورتی که نوجوان برای خودش وضعیتی بحرانیرا احتمال دهد، باید مختصری حرکت کند؛البته این کار هم باید بسیار محدود باشد تا فرد عصبی و ناآرام به نظر نیاید.
  • نوجوان باید کلمه ها وجمله های خودش را با ایجاد لحن خاصی همراه کند . حرکت دست هم می تواند حرکات او را از حالت خشکی وتصنعی درآورد، البته بهتر است در انجام حرکت دست هم زیاده روی نشود تا ناآرامی اش به دیگران منتقل نشود.
  • نوجوان باید جتی الامکان در جاهای کوچکتر بیشتر مواقع برای سخنرانی داوطلب شود و سخن بگوید؛ نه اینکه منتظر بماند تا از او خواسته شود. با این روش ،اوست که قوانین و روند جریان صحبت را تعیین می کند.
  • باید به نوجوان آموزش دهیم دربحث های گروهی آنچه را که در فکرش است بسیار راحت به زبان آورد و هرچه را که به زبانش می آید، بگوید زیرا افراد دیگر هم عاقل تر از او نیستند .
  • در هنگام اظهارنظر به جای کلی بافی، حرفهای تکراری و اظهارنظرهای معمولی، باید تا حدامکان از بیان کلمه " من" استفاده شود . مثلاً"من تصورمیکنم...." ؛ " به نظرم ....."؛" من مایلم...." و همراه استفاده از این اصطلاحات ، حالتها و احساسات درونی خودش را هم به زبان بیاورد.

نویسنده: مژگان شوشتری

https://goo.gl/Grrbbj

چگونه به کودکان مدیریت خشم را یاد بدهیم

همه ی احساسات در جای خود با ارزش هستند .چیزی که درباره احساسات منفی مانند خشم، ترس و غم آن ها را نامناسب جلوه می دهد، در واقع نوع ابراز نامناسب آن ، شدت بالا و تداوم آن است

 

-باید کودکان را با احسساتشان آشنا کرد و ازآنها خواست درباره احساساتشان صحبت کنند . در ابتدا باید به آنها کمک کرد که بتوانند احساساتشان را پیدا کنند و آنها را نامگذاری کنند.مثلاً وقتی کودکتان عصبی است اورا لمس کنید و به او بگویید که میدانم چه احساسی داری : میدان از اینکه نتوانستیم به خرید برویم ناراحتی ، تنها ماندن باعث ترست شده است و......

-همیشه باید احساسات کودک و آدمهای دیگر را تائید کنید: تو حق داری ناراحت باشی چون الان مجبوریم به خانه برگردیم و نمی توانی بیشتر در پارک بمانی.

-یادمان باشد هیچگاه احساسات کودک را نفی نکنیم.بدترین جمله این است که الکی ترسیدی یا ناراحت شدی.

- والدین باید هنگام مواجهه با مشکلات ، خود الگوی خونسردی برای فرزندان باشند.نشان دادن این که حتی در بحران ها می توانید خونسرد باشید ، روش مهمی است که به فرزند شما کمک می کند بیاموزد که خونسرد باشد ، رفتار شما ، به او یک پیام روشن می دهد : ممکن است وضعیت شبیه یک بحران باشد ، اما با حفظ خونسردی ، برای حل مشکل در موقعیت بهتری قرار می گیری . الگو همیشه بهترین معلم است : الان بسیار عصبانی هستم . لازم است نفس عمیقی بکشم تا بتوانم خود را کنترل کنم و قبل از این که به بانک تلفن بزنم خونسردی خود را حفظ کنم . نمی توانم بفهمم که حسابم چرا این قدر کاهش پیدا کرده است . در این حالت شما یک نمونه زنده از خونسردی هستید و این نمونه ای است که فرزند شما آن را الگو قرار می دهد.

- یک روش آرام بخش انتخاب کنید. وقتی عصبانیت بچه ها شروع می شود راه های بسیاری وجود دارد که به آن ها کمک می کند آرام شوند . متاسفانه ، برای بسیاری از کودکان موقعیت فکر کردن به راه های دیگر فراهم نشده است ، به همین دلیل آن ها به دردسر می افتند چون تنها راهی که آن ها می دانند راه های نادرست بیان خشم است . پس با آن ها درباره رفتارهای جانشین مقبول تر صحبت کنید. بعضی از راه هایی که کودکان ۹ ساله به آن ها اشاره کرده اند عبارت اند از : قدم زدن ، پیدا کردن یک مکان آرام ،
بالاو پایین پریدن ، گوش دادن به موسیقی ، ضربه زدن به بالش ، پرتاپ سبد ، نقاشی کردن ، صحبت کردن با آواز خواندن ، وقتی کودک روش آرامش بخش خود را انتخاب کرد او را تشویق کنید هر بار که عصبانی می شود روش خود را به کار گیرد. تکرار مکرر یک راهکار جدید مدیریت خشم ، بهترین راه تبدیل آن به عادت است. .

-به وضوح و مستقیم باید به او بگوییم که عصبانیت راه درستی برای ابراز خشم نیست."شما اجازه نداری حرف زشت بزنی" ، "اجازه نداری کسی را کتک بزنی ". برای کودک خود باید الگو باشید. داد و فریاد نکنید. وقتی خشمگین هستید داد و فریاد نکنید و فقط بگویید من خشمگینم و سپس علت خشم را به او بگویید و پس از برطرف شدن خشم به او بگویید عصبانیتم برطرف شد.

- برای کنترل رفتارتان ، با خود حرف بزنید.

کارشناسان پیش نهاد می کنند برای این که به فرزندانتان کمک کنید رفتار خود را کنترل نمایند ، به آن ها بیاموزید در موقعیت های تنش زا جملاتی با کلمات ساده و مثبت به زبان بیارند. جملاتی از قبیل : تامل کن و آرام باش . خودت را کنترل کن ، تنفس عمیق بکش . و من می توانم با این مشکل مواجه شوم . چند جمله پیش نهاد کنید و به او اجازه دهید هر کدام را که گفتنش برای او راحت است ، انتخاب کند. به او کمک کنید هر روز چند بار آن را بازگو نماید. شما باید کلماتی را که انتخاب کرده است در خانه به او یادآوری کنید. هر چه جمله انتخابی اش را بیشتر تمرین کند ، احتمال به کار بردن آن در موقعیت های دشواری که لازم است خونسردی خود را حفظ کند و رفتار خود را کنترل نماید ، بیشتر خواهد بود.

تنفس شکمی را به او آموزش دهید-
فراگیری شیوه صحیح تنفس به خصوص در موقعیت های تنش زا یکی از موثرترین روش های خودکنترلی است . پس ، این روش ، تکنیک مهمی است که باید به کودک خود آموزش دهیم . کارشناسان توصیه می کنند برای آموزش تن آرامی در یک وقعیت راحت بنشینید ، سپس به او نشان دهید چگونه نفس خود را به آرامی فرو ببرد تا پنج شماره بشمارید ( یک می سی سی پی ، دو می سی سی پی ، ...) به اندازه دو شماره مکث کنید  و بعد به آرامی به همان ترتیب تا پنج شماره بشمارید و نفس خود را بیرون دهید . با چند تکرار می توانید آرامش بیشتری کسب کنید .

-با داستان خواندن و بازی ، مهارت مدیریت خشم را به صورت عملی به او آموزش دهید و سپس هرگاه  به شیوه ی درست خشمش را ابراز کرد به او بازخورد مثبت دهید.

-اگر از جیغ زدن و یا خودزنی استفاده می کند تا زمانی که آسیبی به او نمی زند بی تفاوت باشید.

-کودک غمگین نیاز به رفتار ملایمی دارد .در عین حال باید احساس ارزشمن بودن را در او تقویت کنید.نگاه محبت آمیزو نوازش کردن و.....میتواند مفید باشد.

-از سرزنش کردن، تحقیر و تنبیه کودکان خودداری کنید.سعی کنید از آنها انتقاد نکنید بلکه تشویقشان کنید

نویسنده: مژگان شوشتری

https://goo.gl/Grrbbj

با همسر سیگاری خود چگونه رفتار کنم؟

اولین مرحله از آغاز فعالیت شما این است که ابتدا باید این واقعیت را بپذیرید که همسرتان به نیکوتین وابسته شده چرا که دلایلی یا بهتر است بگویم بهانه هایی از قبیل سیگار کشیدن تفننی یا گاه به گاه یا تفریحی و یا در بعضی مکان ها و برخی مجالس و یا تکرار سیگار کشیدن به دلیل لجبازی و یا هر دلیل دیگری، همه همه فقط توجیهی برای فرار از پذیرش اعتیاد به سیگار است. پس در صورت مشاهده و یا آگاهی از سیگار کشیدن همسرتان این حقیقت را بپذیرید که همسر شما به نیکوتین اعتیاد پیدا کرده است.

دومین مرحله اینست که باید صبورانه آماده باشید تا به همسرتان کمک کنید و در این راه دشواریهایی را تحمل کنید و بدانید که ممکن است مدت زیادی طول بکشد تا به نتیجه برسید. پس صبور باشید و نکات زیر را با دقت و آرامش عملی سازید

  1. هرگز همسرتان را بخاطر سیگار کشیدنش سرزنش نکنید چرا که جز اینکه به مرور از شما متنفر میشود، هیچ نتیجه دیگری در بر ندارد
  2. از شرایطی که باعث ایجاد استرس و نگرانی در همسرتان می‌شود جلوگیری کرده و محیطی آرام را برایش به وجود بیاورید.
  3. برای همسرتان یک گوش شنوا باشید و نشان دهید که او و نگرانیهایش را درک میکنید. به حرفهایش فعالانه گوش دهید و کمتر صحبت کنبد
  4. هرگز و هرگز او را نصیحت نکنید، حتی زمانی که او انتظار دارد نصیحتش کنید!
  5. از همسرتان بخواهید تا اراده کند که فقط امروز را سیگار نکشد (تاکید میکنم فقط برای امروز) و اگر متوجه شدید که قصد سیگار کشیدن دارد به او بگویید که امروز نه، ولی از فردا می تواند دوباره سیگار کشیدن را شروع کند، به یاد داشته باشید که باید در پایان روز او را هر طور که مناسب می دانید تشویق کنید. مثلا از او صمیمانه قددرانی کنید و یا آشکارا به او افتخار کنید و یا اراده اش را تحسین کنید، یا مثلا غذای مورد علاقه اش را درست کنید یا به او هدیه ای بدهید و یا ...
  6. خیلی مهم است که به همسرتان بفهمانید که او را درک می کنید و میدانید که ترک کردن سیگار- هرچند برای یک روز- کار آسانی نیست و از عهده هر کسی بر نمی آید، مثلا می توانید بگویید که شما افراد زیادی را می شناسید که از عهده این کار بر نیامده اند و افراد زیادی هم هستند که این کار را هر چند به سختی ولی انجام داده اند.
  7. هرگز و هرگز او را با هیچ فرد دیگری مقایسه نکنید و نام افرادی را که قبلا سیگار را ترک کرده اند، بر زبان نیاورید و برای او مثال نزنید.
  8. زیرکانه و به ندرت به همسرتان یادآوری کنید که شما هرگز اراده و توانش را در ترک سیگار نادیده نمی‌گیرید و او در واقع کار مهم و مشکلی را انجام داده است و شما به او افتخار می کنید.
  9. اوقاتی که در کنار یکدیگر نیستید، از همسرتان بخواهید که هر زمان وسوسه کشیدن سیگار به سراغش آمد با شما تماس بگیرد تا در این مورد با هم صحبت کنید، البته به او اطمینان دهید که اگر واقعا در آن لحظه قصد کشیدن سیگار را داشت او را در تصمیمش آزاد خواهی گذاشت و در آخر تصمیم نهایی را خود او خواهد گرفت و البته حقیقتا به قول خود عمل کنید تا به مرور زمان به شما و کمکتان اعتماد کند.
  10. در تنهایی ها و هنگام درد دل کردن ها به همسرتان بگویید که واقعا سلامتی او و همچنین جایگاهش در اجتماع، برایتان بسیار مهم است و نمی‌خواهید که او به خاطر عوارض کشیدن سیگار، سلامتش به خطر بیفتد
  11. اگر درآمد همسرتان زیاد نیست و یا از طبقه خانواده های ثرتمند نمی باشد، ممکن است صحبت در مورد هزینه مصرف سیگار و برآورد کردن این هزینه ها با کمک یکدیگر، او را متوجه خسارت مالی که به خود میزند کرده و در تصمیم گیری جهت ترک سیگار موثر واقع افتد.
  12. مراقب باشید که هرگز مچ گیری نکنید و با سوال پرسیدن های بیجا همسرتان را مجبور نکنید که به شما دروغ بگوید. اگر در مورد اینکه آیا امروز سیگار کشیده است یا نه از او بپرسید در صورتیکه کشیده باشد ممکن است برای جلوگیری از عواقبی همچون ایجاد دعوا و مشاجره، ناراحت و عصبانی شدن شما، جلوگیری از ایجاد بی اعتماد شدن شما نسبت به ایشان و ... به شما دروغ بگوید و در مواردی حتی به قسم خوردن دروغ نیز متوسل شود. پس با پرسش های خود بستر دروغگویی را برای همسرتان هموار نکنید.
  13. در نهایت باید آگاه باشید که یک دوست صمیمی و مورد اطمینان بسیار بهتر از یک فرد تحکم کننده و مزاحم می تواند به فرد سیگاری برای ترک سیگار کمک کند، پس صمیمانه در کنار او باشید تا به نتیجه برسید
  14. به این نکته نیز توجه داشته باشید که در مورد بسیاری از زنان این واقعیت وجود دارد که، آن چیزی که بیشتر از سیگاری بودن همسر، او را آزرده خاطر می‌کند، بی توجهی شریکش نسبت به خواسته او برای ترک سیگار است. اگر شما هم از آن دسته از زنانی هستید که فقط به دنبال تأیید همسر و اطاعت بی چون و چرای او در مقابل خواسته‌هایتان هستید، بهتر است دست از این انتظار بیهوده بردارید و در عوض راه حلی بیابید که بتواند به همسرتان کمک کند.
  15. بهتر است یک جایگزین خوب برای سیگار کشیدن همسرتان فراهم کنید، همسر شما به کشیدن سیگار عادت کرده و برای همین شما باید به او کمک کنید تا چیز دیگری جایگزین این عادت شود، مثل پیاده روی و ورزش، یا تنقلات و یا ...
  16. شرایطی را فراهم کنید تا همسرتان از مکانها، افراد و یا شرایط و پیشامدهایی که او را به سمت سیگار کشیدن سوق می دهد دوری کند (فراموش نکنید که در تمامی این موارد باید مانند یک دوست عمل کنید و از تحکم بپرهیزید و به او اطمینان دهید که تصمیم آخر را خود ایشان خواهد گرفت و شما فقط قصد کمک دارید).
  17. این نکته را فراموش نکنید که، کسانی که در حال ترک سیگار هستند ممکن است گاهی لغزش کرده و دوباره سیگار بکشند و یا از ترک آن ناامید شوند. همانطور که گفته شد هرگز همسرتان را به خاطر این کار سرزنش نکنید، چون این موضوع در ترک سیگار بسیار طبیعی است. از او بخواهید که دوباره تلاش کند و او را نسبت به نتیجه کار امیدوار کنید.
  18. هرگز از اینکه همسرتان سیگار می کشد، نزد پدر و مادر، برادر و خواهر و یا هر کس دیگری شکایت نکنید چرا که با این کار فقط شخصیت و اراده او را زیر سوال برده و باعث رنجش ایشان از شما می شوید و چه بسا قضیه را بزرگتر و پررنگ تر می کنید که ممکن است کار به جاهای بدتری کشیده شود.
  19. صفات پسندیده و ویژگی های مثبت همسرتان را مدّ نظر قرار داده و همواره ایشان را به خاطر آن ویژگی ها مورد احترام وافتخار خود قرار دهید تا روابط شایسته ای بین شما برقرار گردد.
  20. و در آخر اینکه، توجه داشته باشید که سیگار کشیدن به خودی خود به زندگی لطمه زیادی نمی زند مگر اینکه شما نخواهید با یک فرد سیگاری زندگی کنید. پس اگر شما بتوانید او رو با چنین وضعی قبولش کنید مشکلی ایجاد نمی شود مگر اینکه به حدی برای شما غیر قابل تحمل باشد که جدایی را به زندگی با او ترجیح دهید. اگر راه قابل اطمینانی برای ترک کردن همسرتان ندارید شاید بهتر است به جای اینکه تصمیم به اصلاح او بگیرید خود را تغییر داده و همسرتان را به همین صورت که هست بپذیرید

نویسنده: داریوش کیانی راد

https://goo.gl/HtLcEP